شاخص ترس و طمع و استفاده از آن برای پیدا کردن فرصت های خرید و فروش
شاخص ترس و طمع از 0 تا 100 مقیاس بندی شده و برای ارزیابی احساسات بازار ارز رمزنگاری به کار میرود. برای تجزیه و تحلیل بازار سهام از شاخص ترس و طمع وب سایت خبری CNNMoney استفاده میشود.
ترس (عدد 0 تا 49) نشانگر پایینتر بودن قیمت یک ارز از ارزش واقعی خود و عرضه بیش از حد آن در بازار است. طمع (عدد 50 تا 100 ) نشان دهنده بالاتر بودن قیمت یک ارز از ارزش واقعی خود و حباب احتمالی آن است.
توجه به تغییرات سطح ترس و طمع میتواند بخشی از استراتژی معاملاتی شما هنگام انتخاب ورود یا خروج به بازار ارز رمزنگاری باشد.
مقدمه
یک معاملهگر یا سرمایهگذار باتجربه در هنگام تصمیم گیری درباره خرید یا فروش در بازار ارز رمزنگاری، همیشه به دنبال دادههای مفید و سودمند است. نمودارهایی هستند که باید آنها را بررسی کرد، فاندامنتالهایی وجود دارند که باید تجزیه و تحلیل شوند و از احساسات بازار نیز باید استفاده کرد.
با این حال، مطالعه معیارها و شاخصهای موجود، موثرترین روش استفاده از زمان نیست. در شاخص ترس و طمع، ترکیبی از احساسات و معیارهای فاندامنتال، دید کلی از ترس و طمع در بازار را ارائه میکنند. اگرچه نباید تنها به این شاخص اعتماد کنید، اما میتواند به شما کمک کند تا احساسات کلی بازار ارزهای رمزنگاری را درک کنید.
شاخص چیست؟
در بازار سنتی، یک شاخص چندین نقطه داده را میگیرد و آنها را در یک مقیاس آماری واحد ترکیب میکند. حتما درباره میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) قبلا شنیدهاید. این شاخص معروفی است که عملکرد سهام 30 شاخص داوجونز (DJIA) چیست؟ شرکت بزرگ را که در بورس اوراق و بهادار در ایالات متحده هستند، اندازه گیری میکند. با این شاخص، افراد درآمد و سرمایهگذاریهای خود را مدیریت میکنند. معاملهگران و سرمایهگذاران با خرید DJIA میتوانند سهام ترکیبی از این 30 شرکت را در اختیار داشته باشند.
شاخص ترس و طمع ارز رمزنگاری نیز اندازه گیری وزنی دادههای بازار است، اما هیچ شباهتی با شاخصهای دیگر ندارد. شاخص ترس و طمع چیزی نیست که بتوانید آن را بخرید و همچنین هیچ نوع ابزار مالی به حساب نمیآید. این فقط یک شاخص بازار است که میتواند تکمیل کننده تجزیه و تحلیل شما باشد.
شاخص بازار چیست؟
شاخصهای بازار، تجزیه و تحلیل دادهها را برای معاملهگران و سرمایهگذاران آسان میکنند. شاخصها در همه اشکال تجزیه و تحلیل بازار (تکنیکال، فاندامنتال و احساسات) وجود دارند. اگر قبلا تحلیل تکنیکال انجام دادهاید، احتمالا تجربیاتی در مورد شاخص کسب کردهاید. این شاخصها از میانگین متحرکهای ساده گرفته تا الگوهای نموداری پیچیده ابر ایچیموکو، متغیر هستند. شاخصهای تکنیکال مربوط به تجزیه و تحلیل قیمتها، حجم معاملات و سایر روندهای آماری هستند.
شاخصهای تحلیل فاندامنتال رویکرد متفاوتی دارند. هنگامی که روی یک توکن یا سهام تحقیق میکنید، در اصل سعی در تعیین ارزش فاندامنتال پروژه دارید. برای مثال، تحقیقات شما میتواند شامل تعداد کاربران و ارزش کل بازار باشد که در یک شاخص ترکیب شده اند.
علاوه براین، شاخصهای احساسات بازار را داریم که احساسات و افکار سرمایهگذاران و معاملهگران را اندازه گیری میکنند. شاخص ترس و طمع فقط یکی از این شاخصها است. نمونههای دیگر آن عبارتند از: شاخص صعودی و نزولی (گاو و خرسی) از اوگمنتو و وال آلرت (WhaleAlert ) که انتقالات بزرگ نهنگها در بازار ارزهای رمزنگاری را ردیابی میکند. تحقیقات ارز رمزنگاری تا حد زیادی به تجزیه و تحلیل رسانههای اجتماعی، جامعه و افکار عمومی متکی هستند. به همین دلیل، تجزیه و تحلیل احساسات میتواند برای این کلاس دارایی موثر واقع شود.
شاخص ترس و طمع دقیقا چیست؟
وب سایت CNNMoney در ابتدا شاخص ترس و طمع را برای تجزیه و تحلیل احساسات بازار سهام ایجاد کرد. پس از آن، وب سایت “Alternative.me” نسخه خود را متناسب با بازار ارز رمزنگاری منتشر کرد.
شاخص ترس و طمع ارز رمزنگاری مجموعهای از روندها و شاخصهای مختلف بازار را تجزیه و تحلیل میکند تا مشخص کند که آیا فعالان بازار احساس ترس دارند یا طمع. عدد 0 نشان دهنده ترس شدید است، در حالی که عدد 100 طمع شدید و عدد 50 خنثی بودن بازار را نشان میدهند.
حاکم بودن ترس بر بازار احتمالا نشانه پایین بودن قیمت ارزهای رمزنگاری از ارزش واقعی خودشان است. ترس زیاد در بازار میتواند منجر به فروش بیش از حد شود. ترس لزوما به معنای ورود بازار به یک روند نزولی طولانی مدت نیست. بلکه، میتوان آن را یک اصلاح کوتاه یا میان مدت به خاطر احساسات کلی بازار در نظر گرفت.
وضعیت طمع در بازار نقطه مقابل ترس است. اگر سرمایهگذاران و معاملهگران طمع داشته باشند، احتمال بیشتر بودن قیمت از ارزش واقعی خود و حباب بودن آن وجود دارد. موقعیتی را تصور کنید که در آن فومو (ترس از دست دادن) باعث میشود تا سرمایهگذاران قیمتها را در بازار بالا ببرند و در نتیجه قیمت بیت کوین بالاتر از ارزش واقعی اش شود. به عبارت دیگر، افزایش طمع ممکن است منجر به تقاضای بیش از حد و افزایش غیرطبیعی قیمت شود.
شاخص ترس و طمع چگونه کار میکند؟
وب سایت “Alternate.me” هر روز احساسات را از منابع مختلف گرفته و تجزیه و تحلیل میکند و عدد جدیدی از 0 تا 100 برای این شاخص ارائه میدهد. در حال حاضر، شاخص ترس و طمع ارز رمزنگاری فقط از اطلاعات مربوط به بیت کوین استفاده میکند. دلیل این امر آن است که وقتی صحبت از قیمت و احساسات شاخص داوجونز (DJIA) چیست؟ میشود، بیت کوین همبستگی قابل توجهی با کل بازار ارز رمزنگاری دارد. این وب سایت قصد دارد در آینده از اطلاعات سایر ارزهای بزرگ بازار (از جمله اتریوم و بایننس کوین) در این شاخص استفاده کند.
مقیاس بندیهای این شاخص را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد:
- 0 تا 24: ترس شدید (نارنجی)
- 25 تا 49: ترس (زرد مایل به قهوهای/ زرد)
- 50 تا 74: طمع (سبز روشن)
- 75 تا 100: طمع شدید (سبز)
تعیین عدد شاخص ترس و طمع براساس شش عامل تاثیرگذار
شاخص ترس و طمع این عدد را بر اساس شش عامل تاثیرگذار بر بازار تخمین می زند. توضیحات بیشتر در مورد این عوامل و میزان استفاده از دادههای آنها در این شاخص در زیر آمده است:
- نوسانات (25 درصد شاخص): نوسانات ارزش فعلی بیت کوین را با میانگین 30 و 90 روز گذشته اندازه گیری میکند. در اینجا، شاخص ترس و طمع از نوسانات به عنوان یک عامل ایجاد عدم اطمینان در بازار استفاده میکند.
- حجم معاملات و حرکت بازار (25 درصد شاخص): حجم معاملات و حرکت فعلی بیت کوین با میانگین 30 و 90 روز گذشته مقایسه شده و سپس با هم ترکیب میشوند. خرید مداوم با حجم بالا احساسات مثبت یا طمع در بازار را نشان میدهد.
- رسانههای اجتماعی (15 درصد شاخص): این عامل تعداد هشتگهای توییتر مربوط به بیت کوین و به طور خاص میزان واکنشها به آن را بررسی میکند. به طور معمول، حجم بالای واکنشها بیشتر به طمع در بازار مربوط است تا ترس.
- نرخ تسلط بیت کوین ( 10 درصد شاخص): این معیار میزان سلطه بیت کوین بر بازار را اندازه گیری میکند. افزایش نرخ تسلط نشان دهنده سرمایهگذاری جدید و احتمال سرازیر شدن سرمایهها از بازار آلت کوینها به بازار این ارز بزرگ است.
- گوگل ترندز (10 درصد شاخص): با بررسی دادههای گوگل ترندز برای جستجوهای مربوط به بیت کوین،این شاخص میتواند اطلاعاتی درباره احساسات بازار ارائه دهد. برای مثال، افزایش جستجوها برای “Bitcoin Scam (کلاهبرداری بیت کوین)” بیانگر ترس زیاد در بازار است.
- نتایج نظرسنجی (15 درصد از شاخص): مدتی است که این شاخص از دادههای این منبع استفاده نمیکند.
چرا شاخص ترس و طمع ارز رمزنگاری مفید است؟
شاخص ترس و طمع ارز رمزنگاری میتواند ابزاری ارزشمند برای بررسی تغییرات احساسات در بازار باشد. نوسانات بزرگ ممکن است قبل از پیروی بقیه بازار از روند، فرصتی برای ورود و خروج به / از موقعیت فراهم کنند. در زیر نمونهای را مشاهده میکنید که از بررسی ارزش کل بازار ارز رمزنگاری و اعداد شاخص ترس و طمع در سه ماه گذشته بدست آمده است.
نقطه 1 در نمودار، 26 آوریل 2021 را نشان میدهد که در آن عدد این شاخص از 73 (طمع) به 27 (ترس) رسیده است. نقطه 2 یک کاهش دیگر را در 12 مه 2021 برجسته میکند که عدد شاخص از 68 (طمع) به 26 (ترس) کاهش یافته است. با مقایسه این تغییرات با ارزش کلی بازار ارز رمزنگاری، میتوان فهمید که آیا این مورد با بازار ارز رمزنگاری مطابقت دارد یا خیر.
ترس و طمع
نقطه 1 در نمودار زیر نشان میدهد که ارزش کل بازار ارز رمزنگاری در 26 آوریل در سطح 1.78 تریلیون دلار بوده و در 12 مه به اوج 2.53 تریلیون دلار رسیده است. اگر این را با آنچه در بالا دیدیم ترکیب کنیم، شاهد تغییر قابل توجه احساسات از طمع به ترس و همزمان شدن آن با کف ارزش کل بازار ارز رمزنگاری خواهیم بود. با حاکم شدن طمع زیاد بر بازار، ارزش کل بازار افزایش مییابد تا زمانی که به بالاترین حد خود برسد. با رسیدن ارزش بازار به اوج خود، احساسات بار دیگر به شدت کاهش مییابند.
ارزش کل بازار ارز رمزنگاری
با توجه به مثال ارائه شده، شاخص ترس و طمع ثابت کرده که ابزاری موثر در پیدا کردن فرصت خرید و پیش بینی فشار فروش در بازار است. با استفاده از این شاخص میتوانید بررسی کنید که آیا واکنشهای احساسی شما غیر عقلانی هستند یا این که با بازار مطابقت دارند؟
آیا میتوان از شاخص ترس و طمع برای تحلیل بلندمدت استفاده کرد؟
این شاخص در تحلیل طولانی مدت چرخههای بازار رمزنگاری به خوبی کار نمی کند. در طول یک بازار صعودی یا نزولی، چندین چرخه ترس و طمع وجود دارد. این تغییرات برای معاملهگران نوسان گیر مفید هستند. با این حال، برای سرمایهگذارانی که میخواهند ارزهای خود را نگه دارند، پیش بینی تغییر از صعودی به نزولی تنها با استفاده از این شاخص دشوار خواهد بود. برای دستیابی به یک چشم انداز بلند مدت باید سایر شاخصهای بازار را تجزیه و تحلیل کنید.
مثل همیشه، توصیه میشود که فقط به یک شاخص یا یک سبک تجزیه و تحلیل اعتماد نکنید. قبل از سرمایهگذاری، حتما تحقیق خود (DYOR) را انجام دهید و فقط آنچه را که توانایی از دست دادن آن را دارید سرمایهگذاری کنید.
حرف آخر
شاخص ترس و طمع ارز رمزنگاری یک روش ساده برای جمع آوری و جمع بندی طیف وسیعی از معیارهای فاندامنتال و احساسات بازار است. به جای این که خودتان این کار را انجام دهید، میتوانید برای ردیابی رسانههای اجتماعی، گوگل ترندز و سایر آمارها به این شاخص اعتماد کنید. اگر میخواهید از شاخص ترس و طمع در تحلیلهای خود استفاده کنید، بهتر است آن را با سایر معیارها و شاخصها ترکیب کنید تا دید متعادلتری درباره آینده بازار داشته باشید.
تئوری داو (Dow Theory)
تئوری داو یک تئوری اقتصادیست که عنوان میکند بازار در یک روند صعودی قرار دارد، اگر یکی از میانگینهای آن (برای مثال صنایع یا حمل و نقل) از یکی از قلههای مهم خود عبور کند. و در ادامه با همراهی عبور مشابه در سایر میانگینها همراه باشد. برای مثال، اگر میانگین صنعتی داو جونز (Dow Jones Industrial Average (DJIA)) از یک قله متوسط عبور کند، انتظار میرود که میانگین حمل و نقل داو جونز (Dow Jones Transportation Average (DJTA)) نیز در برهه زمانی منطقی همین مسیر را دنبال کند.
نکات کلیدی
- تئوری داو یک چهارچوب فنی است که پیشبینی میکند که بازار روندی صعودی دارد، اگر که یکی از میانگینهای آن از قلهای مهم عبور کند. و این عبور از قله توسط سایر میانگینها نیز اتفاق بیوفتد.
- این تئوری با این فرض ایجاد شد ک همه چیز در قیمت و بازار لحاظ میباشد که این مورد با فرضیه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) همخوانی دارد.
- در این موضع فکری، شاخصهای مختلف بازار میبایست یکدیگر را با استفاده از الگوهای رفتار قیمت (Price Action) و حجم معاملات تا تغییر روند تأیید کنند.
مفهوم تئوری داو
تئوری داو یک روش معاملاتی است که توسط چارلز داو (Charles H. Dow)، یکی از موسسان شرکت Dow Jones & Company, Inc. در کنار ادوارد جونز (Edward Jones) و چارلز برگسترسر (Charles Bergstresser)، توسعه یافت. میانگین صنعتی داو جونز نیز در سال ۱۸۹۶ توسط همین افراد ایجاد شد. داو تئوری خود را در طول یک سری از مقالات منتشرشده در ژورنال وال استریت، که توسط وی و دیگران تأسیس شد، شکل داد.
چارلز داو در سال ۱۹۰۲ از دنیا رفت و به دلیل فوت وی، هیچ وقت نتوانست تئوری کامل خود در ارتباط با بازارها را منتشر کند. ولی تعدادی از دنبالکنندگان و همکاران کارهای توسعه یافته بر مقالات قبلی را منتشر کردند. بعضی از مهمترین افراد و منابع مرتبط با تئوری داو شامل لیست زیر میباشند:
- ویلیام پ. همیلتون (فشارسنج بازار سهام) (William P. Hamilton’s “The Stock Market Barometer” (1922))
- رابرت رئا (تئوری داو) (Robert Rhea’s “The Dow Theory” (1932))
- ا. جورج شیفر (چگونه به بیش از ۱۰ هزار سرمایهگذار کمک کردم تا در بازار سهام به سوددهی برسند) (E. George Schaefer’s “How I Helped More Than 10,000 Investors To Profit In Stocks” (1960))
- ریچارد راسل (تئوری داو امروز) (Richard Russel’s “The Dow Theory Today” (1961))
هسته مرکزی تئوری
داو باور داشت که بازار سهام به صورت یکپارچه، یک مقیاس قابل اندازهگیری از وضعیت کلی کسب و کار درون اقتصاد میباشد و با تحلیل کلیت بازار، فرد میتواند به طور دقیق آن وضعیت را بسنجد و جهت روند ماژور بازار و جهت احتمالی سهام شرکتها به طور جداگانه را شناسائی کند.
این تئوری در عمر بیش از ۱۰۰ سال خود توسعه بیشتری داشته است که این توسعه شامل مشارکتهای ویلیام همیلتون در دهه ۱۹۲۰، رابرت رئا در دهه ۱۹۳۰ و ا. جورج شیفر و ریچارد راسل در دهه ۱۹۶۰ میباشد. برخی از دیدگاههای این تئوری، برای مثال تأکید آن بر بخش حمل و نقل (یا در فرم اصلی آن، راه آهن)، منسوخ شدهاند. ولی رویکرد داو همچنان هسته مرکزی تحلیل تکنیکال مدرن را شکل میدهد.
نحوه کارکرد تئوری داو
تئوری داو از ۶ بخش اصلی تشکیل شده است:
بخش ۱: همه چیز در قیمت لحاظ شده است.
تئوری داو براساس فرضیه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) عمل میکند که در این فرضیه عنوان میشود قیمت دارائیها تمام اطلاعات موجود را درون خود جای دادهاند. به زبان دیگر، این رویکرد خلاف فرضیهای از اقتصاد رفتاری است.
پتانسیلهای سوددهی، برتری رقابتی، شایستگی مدیریتی، همه این پارامترها و سایر موارد در قیمت بازار لحاظ شدهاند، حتی اگر هر فرد یک بخش یا کلیت این جزئیات را نداند. در مطالعه دقیقتر این تئوری، حتی وقایع آینده نیز به فرم ریسک لحاظ شدهاند.
بخش ۲: سه روند ماژور (Primary) برای بازار وجود دارد.
بازارها روندهای ماژوری، مانند بازار گاوی یا خرسی، را تجربه میکنند که به مدت یک سال یا بیشتر دوام میآورند. در این روندها بزرگتر، روندهای میانمدتی تجربه میشود که معمولاً در خلاف روند اصلی، همانند یک پولبک در بازار گاوی یا یک رالی صعودی در بازار خرسی، خود را نمایش میدهند. این روندهای میان مدت از سه هفته تا سه ماه عمر میکنند. در نهایت، روندهای مینوری وجود دارند که زیر یک هفته دوام میآورند و به طور غالب نویز بازار حساب میشوند.
بخش ۳: روندهای ماژور دارای سه فاز هستند.
یک روند ماژور، با توجه به تئوری داو، دارای سه فاز میباشد. در یک بازار گاوی، فاز جمعآوری، فاز مشارکت عمومی (یا حرکت بزرگ) و فاز مازاد وجود دارد. در یک بازار خرسی، این سه فاز فاز توزیع، فاز حرکت مشارکت عمومی و فاز ترس (یا ناامیدی) خواهند بود.
بخش ۴: شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند.
به منظور اینکه یک روند تشکیل شود، داو این فرض را در نظر داشت که شاخصها یا میانگینهای بازار باید یکدیگر را تأیید کنند. این بدین معناست که سیگنالهائی که در یک شاخص اتفاق میافتد، باید با سیگنالهای سایر شاخصها همراستا باشند. اگر یک شاخص، نظیر میانگین صنعتی داو جونز، یک روند ماژور صعودی را تأیید میکند، در حالی که شاخص دیگر در روند ماژور نزولی باقیست، معاملهگران نباید فرض را بر شروع روند جدید بگیرند.
داو از دو شاخص طراحیشده توسط خود و شریکانش، میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) و میانگین حمل و نقل داو جونز (DJTA) استفاده میکرد. استفاده از این دو شاخص با این فرض انجام میشد که در صورتی که شرایط کسب و کار، همانطور که DJIA عنوان میکند، واقعاً سالم باشد، راهآهن باید از باربری مورد نیاز این کسب و کار در حال بازدهی باشد. اگر قیمت این دارائیها در حال رشد باشد ولی راهآهن متضرر باشد، روند شاخص داوجونز (DJIA) چیست؟ به احتمال قوی پایدار نمیباشد. برعکس این قضیه نیز صادق است: اگر راهآهن در حال رشد باشد ولی بازار در حال ریزش باشد، روند مشخصی وجود ندارد.
بخش ۵: حجم میبایست روند را تأیید کند.
در صورتی که قیمت در امتداد روند ماژور در حال حرکت باشد، حجم باید افزایشی باشد و در صورت حرکت خلاف روند، باید کاهش حجم مشاهده شود. حجم کم نشان دهنده ضعف روند میباشد. برای مثال، در یک بازار گاوی، حجم باید با رشد قیمت افزایش یابد و در طول پولبکهای مینور باید کاهش پیدا کند. در صورتی که در این مثال حجم در طول پولبک افزایش یابد، میتواند نشانه این باشد که روند در حال برگشت بوده و فعالان بازار رفتار خرسی از خود نشان میدهند.
بخش ۶: روندها ادامه خواهند داشت تا زمانی که یک برگشت واضح صورت گیرد.
برگشت روندهای ماژور میتواند با روندهای مینور اشتباه گرفته شود. شناسائی این قضیه بسیار دشوار است که یک حرکت رو به بالا در بازار خرسی تغییر روند است یا یک رالی کوتاهمدت است که در ادامه با کفهای پائینتر همراه میشود و تئوری داو در این رابطه هشدار میدهد و توصیه اکید بر تأیید برگشت روند احتمالی دارد.
موارد خاص
در ادامه بر بررسی نکات اضافی در رابطه با تئوری داو میپردازیم:
قیمت Closing و بازههای خطی
چارلز داو تنها به قیمتهای Closing بسنده میکرد و توجهی به حرکات در طول روز شاخص نداشت. برای تشکیل یک سیگنال روند، قیمت Closing باید سیگنال روند را صادر کند، نه حرکات قیمت در طول روز (قیمت High یا Low).
ویژگی دیگر در تئوری داو ایده بازههای خطی (Line Ranges) میباشد که تحت عنوان بازههای معاملاتی (Trading Ranges) نیز از آنها در تحلیل تکنیکال یاد میشود. این بازههای خنثی (یا افقی) از حرکات قیمت به عنوان بازههای تثبیت در نظر گرفته میشوند و معاملهگران باید برای شکست خط روند توسط حرکات قیمتی صبر کنند تا بتوانند در رابطه با جهت حرکت بازار نتیجهگیری کنند. برای مثال، اگر که قیمت به بالای خط برود، احتمال وقوع روند صعودی میرود.
سیگنالها و شناسائی روندها
یک مورد دشوار از اعمال تئوری داو، شناسائی دقیق برگشت روند میباشد. به یاد داشته باشید که یک پیروی تئوری داو با جهت کلی بازار معامله میکند، به همین دلیل این مورد بسیار با اهمیت است که نقاط تغییر جهت بازار را شناسائی کند.
یکی از تکنیکهای اصلی مورد استفاده برای شناسائی نقاط برگشت روند در تئوری داو تحلیل قله و دره (Peak-and-Trough Analysis) میباشد. یک قله بالاترین قیمت در حرکت بازار میباشد، در حالی که یک دره تحت عنوان پائینترین قیمت برای حرکت بازار تعریف میشود. توجه داشته باشید که در تئوری داو فرض بر این است که بازار به صورت یک خط صاف حرکت نمیکند. بلکه شامل قلهها و درههائی است که به طور کلی به صورت رونددار در یک جهت در حال حرکت میباشند.
یک روند صعودی در تئوری داو، یک سری از قلهها و درههای بالاتر پشت سر هم میباشد. یک روند نزولی نیز یک سری از قلههای و درههای پائینتر پست سر هم تعریف میشود. ششمین باور تئوری داو اعلام میکند که یک روند به طور موثر وجود دارد، مگر اینکه یک نشانه واضح دال بر تغییر روند شناسائی شود. تقریباً همانند قانون اول نیوتن از قوانین سهگانه حرکت، یک شیٔ در یک جهت به حرکت خود ادامه میدهد تا زمانی که یک نیرو در آن حرکت تداخل ایجاد کند.
به طور مشابه، بازار به حرکت در جهت ماژور ادامه میدهد تا زمانی که یک نیرو، همانند تغییر در شرایط کسب و کار، به اندازهای قوی باشد تا منجر به تغییر جهت این حرکت ماژور گردد.
نقاط برگشت
یک برگشت در روند ماژور زمانی سیگنال خود را صادر میکند که بازار قادر به ایجاد یک قله و دره دیگر در راستای روند ماژور نباشد. برای یک روند رو به بالا، یک برگشت روند با عدم فتح قله قبل و در ادامه عدم ایجاد کف بالاتر ایجاد میشود. در این حالت، بازار از یک بازه قلهها و درههای بالاتر به بازه درهها و قلههای پائینتر که عوامل یک روند ماژور رو به پائین است تغییر فاز داده است.
برگشت یک روند ماژور نزولی زمانی اتفاق میافتد که بازار دیگر قادر به سقوط و تشکیل قلهها و درههای پائینتر نباشد. این اتفاق زمانی پیش میآید که بازار یک قله بالاتر از قله قبل و در ادامه یک دره بالاتر از دره قبل تشکیل دهد که پارامترهای یک روند روبه بالا و صعودی میباشند.
جمعبندی
چارلز داو و شریکانش در پی تشکیل تئوری مرتبط به شاخصهای خود، زیربنای سیستمی را تشکیل دادند که منجر به شکلگیری تحلیل تکنیکال مدرن شد. موارد شش گانه عنوان شده در تئوری داو، مخصوصاً مورد ششم که تحت عنوان نمودارخوانی شناخته میشود، همچنان با قدرت در تحلیل تکنیکال مورد بررسی قرار میگیرد.
منابع
“How to Use the Dow Theory to Analyze the Market”, Investopedia, 2022.
رویداد روانشناسی ترید| تفکر در سناریوها | قسمت 6
در قسمت ماقبل آخر ارائه تام هوگارد تام هوگارد متخصص با عنوان “معمولی پول در نمی آورد”، او به این موضوع می پردازد که چرا تمرین لزوماً عالی نمی شود، گویی که به همان روش معامله می کنیم، فقط در حال “تثبیت” خود هستیم. رفتار بد. هوگارد در مورد فروپاشی نورترن راک و چگونگی اجرای «ذهنیت سوپرمارکت» که می تواند آنها را به تصمیم گیری عجولانه سوق دهد، صحبت می کند. او همچنین برخی از سناریوهای شاخص داو جونز و سوالاتی را که از خود میپرسد تا به عنوان نقشه راه هنگام معامله استفاده کند، پوشش میدهد. حتماً مراقب باشید تا یاد بگیرید چه چیزی را در استراتژی معاملاتی خود پیاده کنید.
شاخص داوجونز DJIA چیست؟
میانگین صنعتی یا شاخص داوجونز (DJIA) که با نام داو 30 نیز شناخته میشود، یک شاخص بازار سهام است که 30 شرکت بزرگ سهامی عام را که در بازار بورس نیویورک (NYSE) و نزدک معامله میکنند، ردیابی میکند. داو جونز به افتخار چارلز داو که این شاخص را در سال 1896 به همراه شریک تجاری خود ادوارد جونز ایجاد کرد، نامگذاری شده است.
داو جونز Industrial Average (DJIA) یک شاخص معیار پربازدید در ایالات متحده برای سهام بلو چیپ است.
DJIA یک شاخص قیمتی است که 30 شرکت بزرگ و سهامی عام را که در بازار بورس نیویورک (NYSE) و نزدک معامله میکنند، ردیابی میکند.
این شاخص توسط چارلز داو در سال 1896 ایجاد شد تا به عنوان نماینده ای برای اقتصاد گسترده تر ایالات متحده عمل کند.
آشنایی با میانگین صنعتی یا شاخص داوجونز
DJIA دومین شاخص قدیمی بازار ایالات متحده است. اولین مورد میانگین حمل و نقل داوجونز (DJTA) بود. 1 DJIA برای خدمت به عنوان نماینده ای برای سلامت اقتصاد گسترده تر ایالات متحده طراحی شد. DJIA که اغلب به آن به سادگی “داو” می گویند، یکی از پربیننده ترین شاخص های بورس در جهان است. در حالی که داو شامل طیف وسیعی از شرکتها میشود، همه را میتوان به عنوان شرکتهایی با تراشههای آبی با درآمدهای ثابت توصیف کرد.
هنگامی که این شاخص در ابتدا در سال 1896 راه اندازی شد، تنها 12 شرکت را شامل می شد. این شرکت ها عمدتاً در بخش صنعتی، از جمله راه آهن، پنبه، گاز، شکر، تنباکو و نفت بودند.
در اوایل قرن بیستم، عملکرد شرکت های صنعتی به طور معمول با نرخ رشد کلی در اقتصاد مرتبط بود. این امر رابطه بین عملکرد داو و کل اقتصاد را تقویت کرد. حتی امروزه، برای بسیاری از سرمایه گذاران، داو با عملکرد قوی برابر است با اقتصاد قوی (در حالی که داو با عملکرد ضعیف نشان دهنده کندی اقتصاد است).
همانطور که اقتصاد در طول زمان تغییر می کند، ترکیب شاخص نیز تغییر می کند. زمانی که شرکتی با روندهای فعلی اقتصاد ارتباط کمتری پیدا می کند، ممکن است یکی از مؤلفه های داو حذف شود تا با نام جدیدی جایگزین شود که تغییر را بهتر منعکس کند.
شرکتی که درصد زیادی از ارزش بازار خود را به دلیل مشکلات مالی از دست می دهد، ممکن است از داو حذف شود. ارزش بازار روشی برای اندازه گیری ارزش یک شرکت با ضرب تعداد سهام موجود در قیمت سهام آن است.
سهام با قیمت سهام بالاتر وزن بیشتری در شاخص داده می شود. بنابراین، درصد حرکت بالاتر در یک جزء با قیمت بالاتر، تأثیر بیشتری بر ارزش محاسبه شده نهایی خواهد داشت. در شروع داو، چارلز داو میانگین را با جمع کردن قیمتهای دوازده جزء داو و تقسیم بر دوازده محاسبه کرد. نتیجه یک میانگین ساده بود. با گذشت زمان، اضافات و تفریق هایی مانند ادغام و تقسیم سهام به شاخص صورت گرفته است که باید در نظر گرفته می شد. در آن مرحله، یک محاسبه میانگین ساده دیگر معنی نداشت.
مقسوم علیه داو و محاسبه شاخص
Dow Divisor برای رسیدگی به مسئله میانگین ساده ایجاد شد. مقسوم علیه یک ثابت از پیش تعیین شده است که برای تعیین اثر حرکت یک نقطه ای در هر یک از تقریباً 30 سهمی که داو را تشکیل می دهند، استفاده می شود. مواردی وجود داشته است که مقسومکننده باید تغییر کند تا مقدار داو ثابت بماند. Dow Divisor در 20 آوریل 2022، 0.15172752595384.3 بود.
درباره تئوری داو ( dow jones theory )
تئوری داو یک رویکرد برای توسعه معاملهگری است که توسط چارلز داو تهیه شده است. چارلز داو و شریک تجاریاش ادوارد جونز در سال ۱۸۸۲ شرکت داوجونز را تأسیس کردند. اکثر تکنسینها و دانشجویان بازار معتقدند بیشتر آنچه که ما امروزه تحلیل تکنیکال مینامیم، منشا آن در نظریههایی است که برای اولین بار توسط داو مطرح شده است. بیشتر تحلیلگران ایدههای اصلی داو را می شناسند و آنها را به کار میگیرند.
در ۳ ژوئیه ۱۸۸۴، داو اولین میانگین سهام بورس را که متشکل از قيمت نهایی یازده شرکت بود را منتشر کرد؛ این یازده شرکت از ۹ شرکت راه آهن و دو شرکت تولیدی تشکیل میشدند. داو احساس کرد که این یازده سهام نشانهی خوبی از سلامت اقتصادی کشور است.
در سال ۱۸۹۷، داو تعیین کرد که دو شاخص جداگانه بهتر می توانند این سلامت را نشان دهند: یکی شاخص دوازدهگانهی شرکتهای صنعتی که به شاخص میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) معروف است و دیگری شاخص بیست شرکت راه آهن که به شاخص میانگین حمل و نقل داوجونز (DJIT) معروف است. سال بعد در سال ۱۹۲۸ تعداد شرکتهای مؤثر در شاخص صنعت به عدد ۳۰ رسیدند. سردبیران وال استریت ژورنال این لیست را در سالهای بعد چندین بار به روز کردند.
داو در سال ۱۹۰۲ درگذشت و پیش از مرگش کتابی در مورد تئوری خود ننوشت. اما، چندین نفر از پیروان ایدههای وی اقدام به گرداوری و انتشار سرمقالههای وی کردند که از این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«فشارسنج بازار سهام» از ویلیام.پی.همیلتون (۱۹۲۲)
«تئوری داو» از رابرت رنا (۱۹۲۳)
«چگونه به بیش از ۱۰ هزار سرمایهگذار در سودآوری سهام کمک کردم» جورج شفر (۱۹۶۰)
«تئوری داو امروز» ریچارد راسل (۱۹۶۱)
داو معتقد بود که بورس اوراق بهادار به عنوان یک کل، معیار قابل اعتمادی برای شرایط کلی تجارت در اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل کلیت بازار، میتوان شرایط آن را به دقت ارزیابی کرد. البته این نظریه در تاریخ بیش از ۱۰۰ ساله خود دستخوش تحولات زیادی شده است اما همچنان زیربنا و پایه اصلی نظریات تجزیه و تحلیل بازار است.
در اینجا شش اصل اساسی تئوری داو شرح داده خواهد شد:
۱-همه چیز در بازار (قیمت) لحاظ شده است
نظریه داو شبیه نظریه بازار کارآمد (EMH) عمل میکند زیرا بیان میکند که قیمت داراییها، تمام اطلاعات موجود در بازار را دربرمیگیرد. این رویکرد نقطه مقابل اقتصاد رفتاری است.
بر اساس این نظریه پتانسیل درآمد ، مزیت رقابتی ، صلاحیت مدیران وتمام عوامل و موارد دیگر در بازار قیمت گذاری شده است ، حتی اگر همه افراد از همه یا هر یک از این جزئیات اطلاع نداشته باشند. در یک برداشت دقیقتر حتی میتوان گفت تمام رویدادهای آینده نیز در قیمت لحاظ شدهاند.
۲- در بازار سه روند اصلی وجود دارد
روند صعودی از دیدگاه داو این گونه تعریف می شود: هرگاه قیمت در یک موج صعودی بالاتر از موج صعودی پیش از خودش قرار گیرد یا قیمت در یک موج نزولی بالاتر از موج نزولی پیش از آن قرار گیرد یا به عبارت سادهتر کفها بالاتر از کفهای قبلی و سقفها بالاتر از سقفهای قبلی قرار گیرد یک روند صعودی خواهیم داشت. در واقع روند صعودی الگویی از نوسانات رو به بالاست و برعکس این حالت مجموعهای از نوسانات رو به پایین را روند نزولی مینامیم. در یک روند مثبت قیمت ممکن است بارها به سمت بالا و پایین نوسان کند ولی در نهایت برآیند آن دارای شیب مثبت است. این تعریف داو، اساس تحلیل روندهاست.
از نظر داو یک روند شامل سه روند دیگر است: روند اولیه؛ روند ثانویه؛ روند کوچک که میتوان آنها را به: جریان، موج و سطح ناهموار دریا تشبیه کرد.
روند اولیه نشاندهندهی جریان حاکم بر کل روند است و روند ثانویه در حقیقت امواجی است که جریان را تکمیل میکنند و روندهای کوچک رفتاری مشابه سطح ناهموار دریا دارند. هر جریان که بتواند روند خود را به قیمتها تحمیل کند به عنوان روند غالب در نظر گرفته میشود. به عقیده داو روندهای اولیه میتوانند تا سالها ادامه پیدا کنند. اما قیمتها نمیتوانند یک مسیر را به صورت خطی طی کنند و هر چند مدت یکبار نیاز به اصلاح دارند. اصلاح قیمتها در روند ثانویه رخ میدهد. این اصلاحهای قیمتی معمولا به اندازه یک سوم تا دوسوم جریان اصلی صورت میگیرد و بین ۳ هفته تا ۳ ماه به طول میانجامند. روندهای کوچک نیز نشان دهنده نوسانات در روند ثانویه هستند که معمولا کمتر از ۳ هفته به طول میانجامند.
٣. روندهای بزرگ دارای سه مرحله هستند
داو توجه خود را به روندهای اصلی یا عمده متمرکز کرد. وی معتقد بود این روند معمولا در سه مرحلهی مجزا صورت می گیرد، مرحلهی انباشت (جمع کردن سهم در بازار)، مرحلهی ورود عموم مردم و مرحلهی توزیع (فروش سهم توسط سرمایهگذاران بزرگ).
مرحله انباشت بیانگر خرید آگاهانه از سوی سرمایهگذاران مستعد است. اگر روند قبلی رو به کاهش بود، در این مرحله این سرمایهگذاران میدانند که بازار اخبار «بد» را جذب کرده است و چیزی تا شروع صعود بعدی نمانده است.
مرحله ی مشارکت عمومی، جایی که اکثر تحلیلگران تکنیکال شروع به مشارکت و خرید سهام می کنند. این مرحله هنگامی اتفاق میافتد که قیمتها به سرعت در حال افزایش هستند و وضعیت تجاری بهبود مییابد.
مرحله ی توزیع یا فروش توسط سرمایهگذارن حرفه ای زمانی اتفاق میافتد که روزنامهها شروع به چاپ داستانهایی میکنند که به طور فزاینده به سیر صعودی بازار کمک میکند. وقتی اخبار اقتصادی بهتر از همیشه است؛ و هنگامی که حجم سفته بازی و مشارکت عمومی افزایش می یابد.
در پایان، همان سرمایهگذاران آگاه که اواخر رکود بازار شروع به جمع آوری سهام از بازار کردند (هنگامی که هیچ کس قصد خرید نداشت) قبل از اینکه کس دیگری شروع به فروش کند، شروع به عرضه می کنند. در واقع این اصل از تئوری داو بنیان و شالوده تئوری امواج الیوت است.
۴-شاخصها باید یکدیگر را تایید کنند
داو اعتقاد داشت که هیچ سیگنال مهمی از بازار نمیتوان گرفت مگر اینکه دو شاخص، این سیگنال را تایید کنند. برای همین دو شاخص حمل و نقل و صنعت را جداگانه در نظر گرفت. وی معتقد بود تا زمانی که این دو میانگین یکدیگر را تایید نکردهاند نمیتوان تغییر روند را تایید شده دانست. البته داو اعتقاد نداشت که سیگنالها باید همزمان رخ دهند اما دریافت که هرچه زمان بین دو سیگنال تایید کوتاهتر باشد، به معنای تایید قویتر است.
۵-حجم باید روند را تأیید کند
داو حجم را به عنوان عاملی ثانویه اما مهم در تأیید سیگنالهای قیمت به رسمیت می شناسد. به عبارت ساده، حجم باید در جهت روند اصلی افزایش یابد. در روند صعودی اصلی، با افزایش قیمت ها، حجم معاملات افزایش می یابد و در اصلاحها با کاهش قیمت ها حجم کاهش مییابد. در روند نزولی، با کاهش قیمت و ادامه روند نزولی، باید حجم آن افزایش یابد.
۶-یک روند تا زمانی که اخطارهای قطعی بازگشت را دریافت نکند ادامه مییابد
داو این ایده را نیز از قوانین فیزیک گرفته است که میگوید یک شی تا زمانی که توسط نیروهای خارجی مجبور به تغییر جهت نشود، تمایل به ادامه حرکت در همان مسیر اولیه را دارد. به عبارت دیگر تا زمانی که اندیکاتورها و میانگینها تغییر جهت روند را به طور قطعی تایید نکردهاند، فرض بر این است که روند فعلی ادامه پیدا خواهد کرد.
چند تبصره خاص:
قیمتهای پایانی و خطوط دامنه
داو صرفا به قیمتهای پایانی اعتماد داشت و هیچ ارزشی برای نوسانات روزانه شاخص قائل نبود. وی معتقد بود تنها قیمتهای پایانی میتوانند روند را تایید کنند، نه نوسانات قیمتی.
سیگنالها و شناسایی روندها
یکی از جنبههای دشوار پیادهسازی نظریه داو، شناسایی دقیق روند است. به یاد داشته باشید که یک دنبال کنندهی نظریه داو صرفا با جهت کلی بازار معامله میکند، بنابراین بسیار مهم است که نقاطی را که در آن جهت تغییر میکند، شناسایی کند.
از دیگر جنبه های نظریه داو این است که قیمت گاهی در یک محدودی افقی با روندی خنثی حرکت میکند و اصطلاحا در حال تثبیت قیمت یا کفسازی است؛ این حرکت تا زمانی که یکی از دو خط روند صعودی یا نزولی را بشکند ادامه خواهد یافت و پس از آن قیمتها با توجه به اینکه کدام خط روند را شکسته اند در همان جهت حرکت میکنند. برای مثال اگر پس از مدتی نوسان قیمت در یک محدوده با دامنه ی کم (اصطلاحا محدوده رینج) قیمت خط روند صعودی را بشکند احتمالا در آستانه یک روند نزولی هستیم. (دقت شود که برای رسم خطوط روند صعودی، کف ها را به هم وصل میکنیم و برای روند نزولی سقف ها را)
بازگشت روند
برگشت و تغییر در روند اولیه زمانی رخ میدهد که بازار نتواند دو قله پیاپی را در جهت روند اصلی ایجاد کند. برای یک روند صعودی، هنگامی که قیمت نتواند از قله پیشین خود فراتر روند و سپس نتواند بالاتر از کف پیشین خود متوقف شود و از کف پیشین پایینتر برود ، برگشت روند رخ میدهد. همچنین برای یک روند نزولی، هنگامی که بازار دیگر نتواند از پایینترین کف خود، پایینتر رود و سپس از سقف قبلی خود نیز فراتر برود، روند نزولی معکوس شده است.
احساسات بازار (Market Sentiment)
احساسات بازار (Market sentiment)، به نگرش کلی سرمایه گذاران نسبت به یک بازار مالی یا اوراق بهادار خاص اشاره دارد. احساس یا کشش یک بازار، از طریق فعالیت و حرکت قیمت اوراق بهادار معامله شده در آن بازار مشخص می شود. به طور کلی، افزایش قیمت ها نشان دهنده احساسات صعودی بازار است، در حالی که کاهش قیمت ها نشان دهنده احساسات نزولی بازار است.
احساسات بازار (Market sentiment)، به نگرش کلی سرمایه گذاران نسبت به یک بازار مالی یا اوراق بهادار خاص اشاره دارد. احساس یا کشش یک بازار، از طریق فعالیت و حرکت قیمت اوراق بهادار معامله شده در آن بازار مشخص می شود. به طور کلی، افزایش قیمت ها نشان دهنده احساسات صعودی بازار است، در حالی که کاهش قیمت ها نشان دهنده احساسات نزولی بازار است.
نکات مهم
- احساسات بازار به اجماع کلی در مورد یک سهام یا بازار سهام اشاره دارد.
- زمانی که قیمت ها در حال افزایش هستند، احساسات بازار صعودی است.
- زمانی که قیمت ها در حال کاهش هستند، احساسات بازار نزولی است.
- شاخص های تکنیکال می توانند به سرمایه گذاران کمک کنند تا احساسات بازار را ارزیابی کنند.
درک احساسات بازار
احساسات بازار که «احساس سرمایهگذار» نیز نامیده میشود، همیشه مبتنی بر شاخص های فاندامنتال نیست. معامله گران روزانه و تحلیلگران تکنیکال بر احساسات بازار تکیه می کنند، زیرا احساسات بازار بر شاخص های ارزیابی تکنیکال معامله گران و حرکت های کوتاه مدت قیمت که اغلب ناشی از نگرش سرمایه گذاران نسبت به یک اوراق بهادار است، تأثیر می گذارد. احساسات بازار برای سرمایه گذاران خلاف روندی که دوست دارند در جهت مخالف احساسات معامله کنند نیز مهم است. به عنوان مثال، اگر همه در حال خرید هستند، یک سرمایه گذار خلاف روند میفروشد.
سرمایه گذاران معمولاً احساسات بازار را نزولی یا صعودی توصیف می کنند. وقتی خرس ها بر بازار تسلط پیدا می کنند، قیمت سهام کاهش پیدا می کند. وقتی گاوها بر بازار تسلط پیدا می کنند، قیمت سهام افزایش پیدا می کند. اغلب احساسات بازار سهام را هدایت می کند، بنابراین احساسات بازار همیشه هم تراز با ارزش بنیادی نیست. یعنی، احساسات بازار در مورد احساسات و عواطف است، در حالی که ارزش بنیادی مربوط به عملکرد تجاری است.
برخی از سرمایه گذاران با یافتن سهامی که بر اساس احساسات بازار، بیش از حد یا کمتر از حد ارزش گذاری شده اند، سود می برند. آنها از شاخص های مختلفی برای ارزیابی احساسات بازار استفاده می کنند که به تعیین سهام مناسب معامله کمک می کند. شاخص نوسانات بازار بورس آپشنال شیکاگو (CBOE Volatility Index)، شاخص کف و سقف (High-Low Index)، شاخص درصد صعودی (Bullish Percent Index) و میانگینهای متحرک (moving averages) از جمله شاخص های احساسات محبوب هستند.
شاخص نوسانات بازار
شاخص نوسانات بازار (The VIX)، به عنوان شاخص ترس نیز شناخته می شود، و توسط قیمت اختیار معامله هدایت می شود. افزایش شاخص نوسانات بازار به معنای افزایش نیاز به بیمه در بازار است. اگر معامله گران احساس کنند که باید از سرمایه خود در برابر ریسک محافظت کنند، نشان دهنده افزایش نوسان است. معامله گران میانگین های متحرک را به شاخص نوسانات بازار اضافه می کنند و با این کار نوسان بالا یا پایین بازار را شناسایی می کنند.
شاخص کف و سقف
شاخص کف و سقف (The high-low index)، تعداد سهامی که در 52 هفته گذشته به بالاترین و پایین ترین حد رسیده را با هم مقایسه می کند. زمانی که شاخص به زیر 30 می رسد، قیمت سهام نزدیک به پایین ترین حد خود معامله می شود و سرمایه گذاران به بازار نزولی تمایل دارند. زمانی که شاخص بالاتر از 70 باشد، قیمت سهام به سمت بالاترین حد خود معامله می شود و سرمایه گذاران به بازار صعودی تمایل دارند. معامله گران معمولاً این اندیکاتور را برای یک شاخص بنیادی خاص مانند شاخص S&P 500، شاخص نزدک 100 یا شاخص ترکیبی بورس سهام نیویورک اعمال می کنند.
شاخص درصد صعودی
شاخص درصد صعودی (BPI) بر اساس نمودارهای نقطه و شکل (point and figure charts) تعداد سهام که الگوی صعودی دارند را ارزیابی می کند. بازارهای خنثی درصد صعودی حدود 50 درصد دارند. زمانی که شاخص درصد صعودی 80% یا بالاتر را نشان می دهد، احساسات بازار بسیار مثبت است و احتمالاً سهام بیش از حد خرید شده است. به همین ترتیب، زمانی که 20 درصد یا کمتر باشد، احساسات بازار منفی است و احتمالا سهام بیش از حد فروخته شده است.
میانگین های متحرک
سرمایه گذاران معمولاً از میانگین متحرک ساده 50 روزه (SMA) و میانگین متحرک ساده 200 روزه، برای تعیین احساسات بازار استفاده می کنند.
هنگامی که میانگین متحرک ساده 50 روزه از میانگین متحرک ساده 200 روزه عبور می کند، که به آن «تقاطع طلایی» گفته می شود، نشان می دهد که حرکت قیمت به سمت بالا تغییر کرده است و منجر به ایجاد احساسات صعودی میشود. برعکس، زمانی که میانگین متحرک ساده 50 روزه به زیر میانگین متحرک ساده 200 روزه می رسد، که به آن «تقاطع مرگ» گفته می شود، حرکت قیمت به سمت پایین را نشان می دهد و منجر به ایجاد احساسات نزولی می شود.
مثال واقعی از احساسات بازار
احساسات بازار در دسامبر 2018 نزولی شد. اولا، ترس از کاهش درآمد شرکت ها افزایش یافت. پس از چندین سال از رشد دو رقمی سود بسیاری از شرکتها در S&P 500، بسیاری از تحلیلگران پیشبینی کردند که درآمد سال 2019 تنها 3 تا 4 درصد افزایش خواهد یافت.
جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، در کنفرانس مطبوعاتی ماهانه خود اعلام کرد که ترازنامه بانک مرکزی به صورت خودکار انجام می شود، این پیام موجب برانگیخته شدن ترس در بازار شد. بازار پیام او را ستیزه جویانه و نه در هماهنگی با کاهش سرعت اقتصاد قلمداد کرد، این امر موجب تضعیف احساسات بازار شد.
در نهایت، تنش های تجاری حل نشده بین ایالات متحده و چین در طول سال 2018 که با اعمال تعرفه های متقابل تلافی میکردند، و همچنین تعطیلی دولت ایالات متحده، در کنار مشکلات قبلی طی یک ماه آسیب زیادی به احساسات بازار وارد کرد.
احساسات نزولی به اعتماد سرمایه گذاران لطمه زد و باعث شد بازار سهام از سال 1931 تا آن زمان بدترین عملکرد دسامبر خود را تجربه کند. شاخص S&P 500 در ماه 9.2 درصد سقوط کرد، در حالی که شاخص صنعتی داوجونز (DJIA) که متشکل از 30 شرکت تولیدکننده صنعتی است، در این دوره 8.7 درصد کاهش یافت.
شاخص کف و سقف S&P 500 در اواخر دسامبر به زیر 30 رسید و تا اواسط ژانویه نزدیک به صفر باقی ماند که نشان دهنده میزان احساسات نزولی حاکم بر بازار در آن زمان بود.
دیدگاه شما