تعیین تارگت در معامله گری
مشاوره رایگان
برای دریافت مشاوره در مورد چگونگی عضویت در صندوق و شرایط سبد های مختلف کافیست عدد 2 را به سامانه زیر پیامک کنید.
- 02191004770
- [email protected]
- تهران، خیابان بهشتی، پلاک 436، طبقه 4، واحد 15
خانه / سرمایه گذاری و بورس / استاپ لاس چیست و استفاده از آن چه اهمیتی دارد؟
استاپ لاس چیست و استفاده از آن چه اهمیتی دارد؟
در این مطلب به بیان استاپ لاس چیست؟، و چرا باید این موضوع در ترید و معامله ها جدی گرفته شود بپردازیم. بطور خلاصه زمانیکه ما اقدام به خرید ارز و سهام می کنیم، برای خود تارگت و یا هدفی را در نظر می گیریم از این رو برای جلوگیری از ضرر بیشتر باید برای خود حد ضرر و یا استاپ لاس (Stop Loss) در نظر بگیریم تا اگر ارز و یا سهام به هدف و تارگت (قیمت مورد نظر) ما نرسید و افت قیمت پیدا کرد، از ضرر بیشتر جلوگیری کند و از معامله خارج شود. در ادامه بیشتر به این موضوع می پردازیم. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره سایر اصطلاحات بورسی، کلیک کنید.
منظور از استاپ لاس و یا حد ضرر چیست؟
استاپ لاس، نقطه ای است که مانع از ضرر بیشتر تریدر می شود. به عبارت ساده تر هر معامله گری برای کسب سود، معامله می کند و قصد دارد ارز و سهام خریداری شده را تعیین تارگت در معامله گری به قیمت بیشتر به فروش برساند از این رو اگر دارایی او به هدف و یا قیمت بیشتر نرسد برای جلوگیری از ضرر بیشتر، یک نقطه ای را به عنوان حد ضرر و یا استاپ لاس (Stop Loss) در نظر میگرید و دارایی خود را در آن نقطه به منظور جلوگیری از ضرر بیشتر میفروشد.
این موضوع در معاملات فیوچرز (Futures) و پوزیشن لانگ (Long position) و یا پوزیشن شورت (short position) نیز وجود دارد و اگر تارگت های پایینی محقق نشد و رشد قیمت اتفاق افتاد استاپ لاس ما آن زمان فعال شده و باید پوزیشن را ببندیم و به عبارت ساده تر کم شدن سود هم نوعی ضرر است، بنابراین زمانی که قیمت سهام بالا رفت حد ضرر را نیز باید متناسب با قیمت افزایش داد.
اهمیت استفاده از استاپ لاس
اکنون این سوال برای برخی از معامله گر و تریدر ها مطرح است که اهمیت استفاده از استاپ لاس چیست؟ و چرا باید از آن استفاده کنیم و با ضرر از پوزیشن خارج شویم؟ چرا صبر نکنیم و با سود از پوزیشن خارج شویم؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که همیشه قرار نیست در بازار ارزها دیجیتال آن تارگت و قیمت های بالایی برای ما محقق شود و اگر از استاپ لاس رد شد و ما ضرر زیادی متحمل شدیم و افت قیمت شدید رخ داد، هیچ وقت قرار نیست قیمت های بالایی مشاهده شود.
این نکته را فراموش نکنید که ما در یک مارکت جدید و نوپا فعالیت داریم و طبیعی است که یکسری اتفاقات و شرایط وجود دارد که مختص این مارکت است و برخی از افراد در بازارهای مالی دیگر همچون فارکس و بورس فعال هستند و قدرت های آن مارکت را دیدند اما در بازار ارزهای دیجیتال اینطور نیست و ممکن است مانند بورس و فارکس ارز شما بعد از چند ماه چند برابر نشود!!
شما باید این مساله را برای خود روشن کنید که شما قصد انجام چه کاری را در این بازار دارید؟ اگر هدف شما ترید است، چند نوع ترید وجود دارد (scalping، day trading، swing trading و position trading …) و یا قصد سرمایه گذاری دارید. به عبارتی استاپ لاست شما در هر کدام از این ترید ها متفاوت است و در تعیین حد ضرر، دیدگاه زمانی یک سرمایهگذار بسیار اهمیت دارد. مثلا تعیین حد برای معاملههای کوتاه مدت با تعیین حد برای معاملههای بلند مدت متفاوت است.
به عنوان مثال نقطه استاپ لاس شما در day trading و scalp trading بسیار نزدیک به نقطه خرید شما است اما در معاملات بلند مدت، نقطه استاپ لاس شما می تواند فاصله بیشتر از نقطه خرید شما داشته باشد (۷% ،۱۰% و ۱۵ %) باشد که به سیستم کاری و سطح ریسک شما بستگی دارد.
اگر شما قصد ترید در این بازار را دارید و در پلتفرم تعیین تارگت در معامله گری صرافی هستید (چه معاملات فیوچرز انجام می دهید و چه در بخش اثبات صرافی ها کار می کنید) مشخص کردن استاپ لاس بسیار ساده است.
اگر در صرافی بایننس باشید، معاملات OCO در بخش اثبات وجود دارد و چنانچه در فیوچرز بایننس باشید که خیلی ساده تری می توانید استاپ لاس خود را فعال کنید.
اگر شما قصد سرمایه گذاری بلند مدت (چند ساله) دارید، باید ارزهایی آینده دار و با بنیه قوی را انتخاب کنید تا خیال شما از آینده این ارز راحت باشد. در چنین شرایطی دیگر افت و خیز قیمت ارزی که انتخاب کردید، برای شما اهمیت ندارد و اگر استاپ لاس هم نگذارید، مهم نیست!
نکته: مشخص تعیین تارگت در معامله گری کردن استاپ لاست و یا حد ضرر زمانی مهم نیست که شم ارزی با بنیه قوی انتخاب کردید و دید چند ساله دارید! نه ارزی که جدید و نو پا هستند و ریسک بالایی دارند.
Compatible data.
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipis scing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore magna aliqua.
enim تعیین تارگت در معامله گری ad minim veniam quis nostrud exercita ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat.
- Pina & Associates Insurance
- Payment at Contingency
- Amount of Payment
Two Most-Cited Reason
Consectetur adipiscing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore dolore magna aliqua. enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex commodo consequat. duis aute irure dolor in reprehenderit in voluptate.
فصل سوم: پترنهای تکنیکال
تاکنون نگاه خود را صرفا معطوف به الگوهای شمعی میکردیم. به اینصورت که بر روی یک الی سه کندل پایانی نمودار تمرکز نموده و سعی میکردیم برمبنای شکل ظاهری الگوهای شمعی تشکیل یافته بر روی چارت، به پیشبینی وضعیت آینده بازار بپردازیم.
نقطه قوت الگوهای شمعی، همین سرعت تعیین تارگت در معامله گری عمل بالای آنها در تصمیمگیری است. هنگامیکه کار عملی خود را در بازارهای واقعی شروع کنید متوجه خواهید شد که این ویژگی الگوهای شمعی چه قابلیت بینظیری را در اختیارتان میگذارد تا بتوانید صرفا با رصد وضعیت یک روزهی بازار، بهترین تصمیم را برای معاملات خود اتخاذ نمایید. قابلیتی که در هیچیک از سایر روشهای تحلیل تکنیکال وجود ندارد. اما دقیقا نقطه ضعف نگاه شمعی نیز همین است. اینکه شما تمام پیشبینی خود را صرفا متکی به وضعیت آخرین روزهی بازار نمایید، و تمام تاریخچه قبلی نمودار را کاملا بی اثر بپندارد! مگر میشود تمام تاریخچه چندصد روزه قبلی نمودار کاملا بی اهمیت بوده و تمام آینده صرفا به نحوه حرکات قیمت در آخرین روز بستگی داشته باشد؟!
از طرف دیگر امروزه در بسیاری از کشورهای مدرن، ساعات معاملاتی بازارهای جهانی به گونهای شده که بورسهای بینالملل بصورت شبانهروزی و بی وقفه فعالیت میکنند. و نتیجتا نقاط باز و بسته شدن کندلها در چنین دنیایی عملا وجود واقعی و فیزیکی ندارد. بنابراین نقاط باز و بسته شدن کندلها که محور اصلی تمامی تحلیلهای شمعی است، اهمیت و اعتبار خود را تا حد زیادی از دست داده است.
مشکل دیگر الگوهای شمعی این است که توانایی پیشنهاد «تارگت» ندارند. یک معاملهگر برای تعیین حجم معاملات خود نیاز به دانستن تارگت معاملات دارد. بدون در اختیار داشتن تارگت هرگز نمیتوانید ریسک به ریوارد یک موقعیت را محاسبه نموده و برمبنای آن، حجم معاملاتی مناسب را انتخاب نمایید. الگوهای شمعی متاسفانه توانایی پیشبینی تارگت ندارند و صرفا باید روز به روز بازار را دنبال نمایید تا نقاط ورود و خروج مناسب را بصورت زنده از الگوهای شمعی استخراج نمایید.
نهایتا مشکل نگاه کندلی این است که تعداد سیگنالهای معاملاتی صادره توسط الگوهای شمعی معمولا به قدری نیست که بتواند عطش معاملاتی نوسانگیران و تریدرهای میانروزی[117] را در بازارهای سریع و مدرن امروزی ارضا نماید. درحالیکه سایر روشهای تکنیکال مانند اندیکاتورها یا پترنهای تکنیکال میتوانند روزانه چند ده عدد سیگنال را به سهولت تولید نمایند.
به این دلایل قصد داریم در فصل جدید، نگاه جامع تری را معرفی نماییم که اصطلاحا آنرا نگاه الگویی یا پترنی مینامیم. در نگاه پترنی سعی میکنیم محدوده وسیعتری را بر روی نمودار -که حداقل شامل صد الی دویست کندل متوالی و مجاور بهم باشد- مورد توجه قرار داده و به جستجوی الگوها و اشکال هندسی بپردازیم.
برخی از این الگوها که تحت عنوان پترنهای تکنیکال معرفی میشوند، عبارتند از:
- سطوح حمایت و مقاومت: خطوط افقی بر روی چارت متشکل از قلهها و درههای همسطح.
- خطوط روند و کانالهای صعودی و نزولی: خطوط مورب تکی یا موازی.
- الگوهای سقف دوقلووکف دوقلو: قلهها و درههای همسطح و متوالی.
- الگوهای سروشانه مستقیمو معکوس: سه قله یا دره متوالی و مجاور بهم در انتهای روند با آرایشی خاص.
- انواع الگوهای سه گوش: مانند مثلث متقارن، مثلث بازشونده، کنجهای صعودی و نزولی، مثلثهای قایمالزاویه صعودی و نزولی، الگوی پرچم.
- الگوهای هارمونیک: الگوهایی با نسبتهای مشخص بین امواج داخلی مانند الگوهای گارتلی، خفاش، پروانه، کوسه، خرچنگ، …
- و غیره …
در این فصل سعی میکنیم این الگوها را یک به یک خدمتتان معرفی نموده و نکات و ویژگیهای هریک و روش معاملهگری بر روی آنها را خدمتتان بازگو نماییم.
در معاملات بازار فارکس چگونه بر ترس غلبه کنیم؟
غلبه بر ترس و نا امیدی از کلیدهای موفقیت در آموزش فارکس است،دکتر برِت استینبارگِر نویسنده کتب محبوب بسیاری در زمینه روانشناسی بازار هستند. همچنین ایشان سهامداران و معاملهگران موسسات مالی متعددی را جهت بهبود عملکرد آنها آموزش میدهند. در این مقاله ایشان به بیان توصیههایی مبنی بر مقابله با احساسات بسیار خطرناک برای معاملهگری موفق و برخورد سازنده با آنها پرداخته است.
چندی پیش با یکی از معاملهگران کار میکردم و آمار سود و ضررهای او را زیر نظر داشتم. داشتن آمار صحیحی از معاملات، عادت بسیار خوبی است. ترتیب معاملات سودآور و زیان آور و همچنین عملکرد کلی شما در طول تمام دوره معاملاتی، اطلاعات زیادی درباره نحوه معاملهگری شما و روانشناسی آنها بدست میدهد.
ویژگی بارز این معاملهگر این بود: الگوی سودهای کوچک و ضررهای کوچک. او برای هر روز حد ضرر معینی داشت، اما هرگز به تعیین تارگت در معامله گری آن مقدار نمیرسید.
وقتی معاملات او را بررسی کردیم، متوجه شدیم که در هر معامله اهدافی را دنبال میکند و همچنین حد ضررهای خود را متناسب با حد ضرر مجاز روزانه خود تعیین میکند. این معاملهگر با مشخص کردن میزان ضرر، امکان اشتباه در معاملات را برای خود مجاز میداند و بعلاوه در صورت پیشبینی صحیح حرکت بازار، در معاملات باقی میماند.
با این اوصاف مشکل چیست؟
پس از تجزیه و تحلیل معاملات این معاملهگر، سریعا متوجه شدیم که او به ندرت به معاملات زیانآور خود اجازه میدهد که به حد ضرر تعیین شده برسند و همچنین معاملات او به ندرت به هدف سود مشخص شده میرسیدند. به محض حرکت بازار در خلاف جهت پیشبینی او، از معامله خارج میشد و در معاملات صحیح نیز به سود کمی قناعت و به سرعت آن را تثببیت میکرد.
بطور خلاصه، معاملات او مملو از ترس بود. هرگاه از ضرر میترسید، به سرعت از معاملات خارج میشد و اگر از از دست دادن سود معاملات میهراسید، سریعا آن را تثبیت میکرد. به مرور این طریقه معاملهگری مأیوسانه، معنا و مفهوم خود را از دست داده بود و به قولی چندرغازی از آن عایدی داشت. اما از دیدگاه روانشناسی، عملکرد او حاکی از این بود که ترس، محرک اصلی او بود.
ما در ذهن خود احساساتی را که بطور مداوم عملکرد ما برمبنای آنها شکل میگیرد را شدیدتر و قویتر میکنیم. اگر رفتار و عمل ما براساس ترس و وحشت باشد، هراس ما افزایش مییابد. اگر برمبنای ناامیدی (درماندگی و استیصال) عمل میکنیم، شدت آن بیشتر میشود. تردیدی نیست که این معاملهگر که از روی ترس معاملات خود را یکی پس از دیگری میبندد، هرگز نسبت به عملکرد خود اطمینان خاطر ندارد.
یکی از قوانین مهم روانشناسی بیان میکند که تنها در صورتی میتوانیم بر ترس وحشت خود غلبه کنیم که رو در رو و مستقیما با آنها مواجه شویم. اگر من از بیرون رفتن هراس داشته باشم، مسلما نمیتوانم با نشستن در خانه اعتماد به نفس خود را افزایش دهم. من باید از دل آن چیزی که از آن ترس دارم گذر کنم و از طریق تجربه ثابت کنم تعیین تارگت در معامله گری که علیرغم خطر نتایج منفی و ناخوشایند، هیچ اتفاق مخوفی رخ نخواهد داد.
لذا از این نقطه نظر، ارتقای اعتماد به نفس صرفا از طریق موفقیت و پیروزی انجام نمیگیرد. ما با شکست و مشاهده اینکه با وجود ناکامی، میتوانیم مجددا جهش کرده و پیشروی کنیم، اعتماد به نفس خود را بدست میآوریم.
در این مواقع استفاده از تصاویر ذهنی بسیار مفید هستند. میتوانیم با جزئیات تصور کنیم که چگونه یک معامله سودآور در حال حرکت در خلاف جهت ورود است و بطور ذهنی نحوه غلبه بر این وضعیت را تمرین کنیم. اگر مکررا سناریوهای مشابهی را در ذهن خود مرور کنید، به یک عادت تبدیل میشود و دیگر این شرایط اثر تهدیدآمیز بودن خود را از دست میدهند.
این اقدام باعث افزایش اعتماد به نفس میشود، چرا که ما به خود میگوئیم که میتوانیم شکست بخوریم و مجددا به وضعیت عادی قبل بازگردیم.
لطفا توجه داشته باشید که با بکارگیری این قبیل روشهای ذهنی و با قرار دادن مداوم ذهن در شرایط وخیم، حالتی خودآگاه را حفظ میکنیم. با تمرین و ممارست کافی میتوانیم به سطحی از توانایی برای استفاده از این خودآگاهی در شرایط واقعی، دست پیدا کنیم. نحوه تمرین ما با تصاویر ذهنی، در هنگام انجام معاملات واقعی به کمک ما میآیند.
معاملهگری که او را زیر نظر داشتم، یاد گرفت که چگونه در مورد هراس خود تجدید نظر کند. این شخص زمانی که دریافت با این شیوه معاملهگری هرگز نخواهد توانست به اهداف خود دست یابد، از ترس خود در معاملات، میترسید. به عبارت دیگر، دیدگاه خود را تغییر داد. مسئله از دست دادن پول نیست، بلکه بیم داشتن از ازدست دادن پول است که مانعی در مسیر بدست آوردن آن میباشد. در حالت خودآگاهی، او نگاهی متفاوت به وضعیت خود پیدا کرده بود و همین امر سبب شد نحوه معامله کردن او تغییر کند.
غلبه بر ناامیدی (استیصال)
اغلب اوقات معاملهگران به دلیل ناامیدی تعادل خود را از دست میدهند و از برنامه معاملاتی شامل مدیریت سرمایه، سرپیچی میکنند. هنگامی که معاملات مطابق پیشبینی پیش نمیروند یا وقتی فرصتهای خوب را از دست میدهیم، شرایط برای بروز عصبانیت و ناامیدی مهیا میشود.
این شرایط ناامیدکننده زمانی ایجاد میشوند که خواستهها یا نیازهای دست نیافته بزرگی داشته باشیم. گرفتار شدن در یک ترافیک سنگین هنگامی که برای یک مصاحبه مهم عجله دارید، نمونهای عالی از این نوع شرایط است.
دو نوع روش برای کمک به غلبه بر ناامیدی و استیصال وجود دارند:
۱ – رفتاری. این روش شامل تمرینات آرامشبخش یا تصویرسازی از طریق بیوفیدبک و مدیتیشن است. با بکارگیری این روشها، یاد میگیرید که علائم ناامیدی (افکار پلید، تحریکات فیزیولوژیکی و غیره) را در مواقع بروز و ظهور شناسایی کنید.
در این هنگام از شرایط ناامیدکننده فاصله میگیریم و به انجام تمریناتی میپردازیم که به حفظ خونسردی کمک میکنند و لازمه آنها داشتن تمرکز است. برای مثال، در مدیتیشن میتوانیم آرامش خود را بدست آوریم و بطور عمیق و مرتب تنفس کنیم و در عین حال روی یک تصویر آرامشبخش تمرکز داشته باشیم.
از طریق ایجاد شرایط ذهنی و فیزیکی مغایر با حالت ناامیدی و درماندگی، میتوانیم مانع از تسلط عصبانیت بر اعمال و تصمیمات خود شویم. یکی از انواع رفتارهای قدرتمند این است که در مواقعی که به انجام معاملات مشغول نیستیم، از تصاویر مدیریتی استفاده کنیم و با این اقدام به وضوح سناریوهایی از بازار را تصور کنیم که معمولا باعث ناراحتی و آشفتگی ما میشوند.
در حالیکه صحنههای ناامیدکننده را با تمام جزئیات تصور میکنید، همزمان آرامش ذهن خود حفظ کنید: تنفس آرام و عمیق، تعیین تارگت در معامله گری سکوت کامل و غیره. تکرار این تمرین سبب میشود که در شرایط واقعی و به هنگام مواجهه با اتفاقات ناراحتکننده، با آرامش و خونسردی واکنش نشان دهید. نکته اصلی تمرین و تکرار است که باعث میشود در شرایطی که نتیجه دلخواه شما حاصل نشده، بطور خودکار با آرامش و شکیبایی رفتار کنید.
۲- شناختی. در روشهایی که در این دسته قرار میگیرند، افکار و حالات ذهنی ما به عنوان علل واکنشهای احساسی ما تلقی میشوند. همانطور که پیش از این اشاره شد، معمولا ناامیدی و استیصال به دنبال نیازهای زیاد و توقعات بالا ظاهر میشوند. اگر بیشازاندازه به نتیجه مثبت معاملات امیدوار باشیم و بعلاوه به سود حاصل از آن خیلی محتاج باشیم، در واقع خود را برای ناامیدی و ناراحتی در صورت عدم اجرای سناریوی دلخواه ما، آماده میکنیم.
همچنین نیازها و انتظارات مشابهی به هنگامی که بیشازحد نفس و ضمیر خود (بخشی از شخصیت انسانی که به عنوان “من” شناخته میشود و از طریق ادراکات و احساسات با دنیای بیرونی ارتباط دارد) را با معاملات درگیر میکنیم، پدیدار میشوند، تا حدی که احساس ما نسبت به خود با سود و ضرر معاملات بالا و پایین میشوند.
یکی از روشهایی که برای من مناسب بوده این است که در معامله اول با حجم متوسطی وارد میشوم و درک و احساساتی که در قبال این معامله دارم را به عنوان یک فرضیه در نظر میگیرم. درصورتی که فرضیه من تائید نشود، میتوانم ضرر کوچکی را تثبیت کنم و با داشتن این اطلاعات در خلاف جهت معامله اول، ورود کنم.
با در نظرگیری معامله خود بصورت یک فرضیه و نه نتیجه نهایی، بطور ذهنی آمادگی ارتکاب اشتباه را دارم و در موقعیتی قرار میگیرم که میتوانم ضرر مالی وارده را به عنوان هزینهای که در قبال اطلاعات دریافتی از بازار پرداختهام، بپذیرم.
مدیریت سرمایه ابزار قدرتمندی برای مدیریت ناامیدی است. من هرگز نمیخواهم به اندازهای در یک روز متضرر شوم که دیگر قادر نباشم برای یک هفته معامله کنم. هرگز نمیخواهم ضرر هفتهای بسیار بزرگی را متحمل شوم که حتی با یک ماه معاملات موفق قابل جبران نباشد. هرگاه ضررها را به صورت چالشهای معاملاتی در نظر بگیریم، در این صورت با مواجهه با آنها قوت و انرژی بیشتری کسب میکنیم و حالات ناامیدی و درماندگی به ما دست نمیدهد.
ورود به معاملات با حجمهای بسیار کوچک و توقع کسب سودهای کلان و غیرواقعی که میتواند زندگی ما را متحول کند، تنها منجر به نارضایتی و ناامیدی میشود. معاملهگران تازهکاری را میشناسم که هر روز و هر هفته از معاملات را به عنوان حکم و مهر تائیدی بر موفقیت یا عدم موفقیت خود در نظر میگیرند. این طرز و طریقه کار، استرس و پریشانخاطری بسیار زیادی به همراه دارد و مانع از سودآوری مستمر میشود.
اگر بتوانیم ساختار ذهنی استوار و راسخی داشته باشیم، در این صورت به احتمال قوی میتوانیم با ثبات و پایداری معاملهکنیم. به این معنی که به حد کافی به خود اجازه ضرر بدهیم و از آنها درس بگیریم. باید شکستهای کوچک را بصورت فرصتهای یادگیری و پیشرفت تلقی کنیم و نه تهدیدهایی نابودکننده.
تمرین روشهای رفتاری و شناختی میتواند به ما در ایجاد عادات مثبت، تضعیف ناامیدی و در نتیجه کنترل و مدیریت معاملات کمک کند، به همین خاطر در نهایت نه تنها نتایج پایدار مثبتی را شاهد خواهید بود، بلکه به لحاظ عاطفی نیز رضایت خاطر دارید و از پوچی، استیصال یا هراس و وحشت به دور هستید.
در معاملات بازار فارکس چگونه بر ترس غلبه کنیم؟
غلبه بر ترس و نا امیدی از کلیدهای موفقیت در آموزش فارکس است،دکتر برِت استینبارگِر نویسنده کتب محبوب بسیاری در زمینه روانشناسی بازار هستند. همچنین ایشان سهامداران و معاملهگران موسسات مالی متعددی را جهت بهبود عملکرد آنها آموزش میدهند. در این مقاله ایشان به بیان توصیههایی مبنی بر مقابله با احساسات بسیار خطرناک برای معاملهگری موفق و برخورد سازنده با آنها پرداخته است.
چندی پیش با یکی از معاملهگران کار میکردم و آمار سود و ضررهای او را زیر نظر داشتم. داشتن آمار صحیحی از معاملات، عادت بسیار خوبی است. ترتیب معاملات سودآور و زیان آور و همچنین عملکرد کلی شما در طول تمام دوره معاملاتی، اطلاعات زیادی درباره نحوه معاملهگری شما و روانشناسی آنها بدست میدهد.
ویژگی بارز این معاملهگر این بود: الگوی سودهای کوچک و ضررهای کوچک. او برای هر روز حد ضرر معینی داشت، اما هرگز به آن مقدار نمیرسید.
وقتی معاملات او را بررسی کردیم، متوجه شدیم که در هر معامله اهدافی را دنبال میکند و همچنین حد ضررهای خود را متناسب با حد ضرر مجاز روزانه خود تعیین میکند. این معاملهگر با مشخص کردن میزان ضرر، امکان اشتباه در معاملات را برای خود مجاز میداند و بعلاوه در صورت پیشبینی صحیح حرکت بازار، در معاملات باقی میماند.
با این اوصاف مشکل چیست؟
پس از تجزیه و تحلیل معاملات این معاملهگر، سریعا متوجه شدیم که او به ندرت به معاملات زیانآور خود اجازه میدهد که به حد ضرر تعیین شده برسند و همچنین معاملات او به ندرت به هدف سود مشخص شده میرسیدند. به محض حرکت بازار در خلاف جهت پیشبینی او، از معامله خارج میشد و در معاملات صحیح نیز به سود کمی قناعت و به سرعت آن را تثببیت میکرد.
بطور خلاصه، معاملات او مملو از ترس بود. هرگاه از ضرر میترسید، به سرعت از معاملات خارج میشد و اگر از از دست دادن سود معاملات میهراسید، سریعا آن را تثبیت میکرد. به مرور این طریقه معاملهگری مأیوسانه، معنا و مفهوم خود را از دست داده بود و به قولی چندرغازی از آن عایدی داشت. اما از دیدگاه روانشناسی، عملکرد او تعیین تارگت در معامله گری حاکی از این بود که ترس، محرک اصلی او بود.
ما در ذهن خود احساساتی را که بطور مداوم عملکرد ما برمبنای آنها شکل میگیرد را شدیدتر و قویتر میکنیم. اگر رفتار و عمل ما براساس ترس و وحشت باشد، هراس ما افزایش مییابد. اگر برمبنای ناامیدی (درماندگی و استیصال) عمل میکنیم، شدت آن بیشتر میشود. تردیدی نیست که این معاملهگر که از روی ترس معاملات خود را یکی پس از دیگری میبندد، هرگز نسبت به عملکرد خود اطمینان خاطر ندارد.
یکی از قوانین مهم روانشناسی بیان میکند که تنها در صورتی میتوانیم بر ترس وحشت خود غلبه کنیم که رو در رو و مستقیما با آنها مواجه شویم. اگر من از بیرون رفتن هراس داشته باشم، مسلما نمیتوانم با نشستن در خانه اعتماد به نفس خود را افزایش دهم. من باید از دل آن چیزی که از آن ترس دارم گذر کنم و از طریق تجربه ثابت کنم که علیرغم خطر نتایج منفی و ناخوشایند، هیچ اتفاق مخوفی رخ نخواهد داد.
لذا از این نقطه نظر، ارتقای اعتماد به نفس صرفا از طریق موفقیت و پیروزی انجام نمیگیرد. ما با شکست و مشاهده اینکه با وجود ناکامی، میتوانیم مجددا جهش کرده و پیشروی کنیم، اعتماد به نفس خود را بدست میآوریم.
در این مواقع استفاده از تصاویر ذهنی بسیار مفید هستند. میتوانیم با جزئیات تصور کنیم که چگونه یک معامله سودآور در حال حرکت در خلاف جهت ورود است و بطور ذهنی نحوه غلبه بر این وضعیت را تمرین کنیم. اگر مکررا سناریوهای مشابهی را در ذهن خود مرور کنید، به یک عادت تبدیل میشود و دیگر این شرایط اثر تهدیدآمیز بودن خود را از دست میدهند.
این اقدام باعث افزایش اعتماد به نفس میشود، چرا که ما به خود میگوئیم که میتوانیم شکست بخوریم و تعیین تارگت در معامله گری مجددا به وضعیت عادی قبل بازگردیم.
لطفا توجه داشته باشید که با بکارگیری این قبیل روشهای ذهنی و با قرار دادن مداوم ذهن در شرایط وخیم، حالتی خودآگاه را حفظ میکنیم. با تمرین و ممارست کافی میتوانیم به سطحی از توانایی برای استفاده از این خودآگاهی در شرایط واقعی، دست پیدا کنیم. نحوه تمرین ما با تصاویر ذهنی، در هنگام انجام معاملات واقعی به کمک ما میآیند.
معاملهگری که او را زیر نظر داشتم، یاد گرفت که چگونه در مورد هراس خود تجدید نظر کند. این شخص زمانی که دریافت با این شیوه معاملهگری هرگز نخواهد توانست به اهداف خود دست یابد، از ترس خود در معاملات، میترسید. به عبارت دیگر، دیدگاه خود را تغییر داد. مسئله از دست دادن پول نیست، بلکه بیم داشتن از ازدست دادن پول است که مانعی در مسیر بدست آوردن آن میباشد. در حالت خودآگاهی، او نگاهی متفاوت به وضعیت خود پیدا کرده بود و همین امر سبب شد نحوه معامله کردن او تغییر کند.
غلبه بر ناامیدی (استیصال)
اغلب اوقات معاملهگران به دلیل ناامیدی تعادل خود را از دست میدهند و از برنامه معاملاتی شامل مدیریت سرمایه، سرپیچی میکنند. هنگامی که معاملات مطابق پیشبینی پیش نمیروند یا وقتی فرصتهای خوب را از دست میدهیم، شرایط برای بروز عصبانیت و ناامیدی مهیا میشود.
این شرایط ناامیدکننده زمانی ایجاد میشوند که خواستهها یا نیازهای دست نیافته بزرگی داشته باشیم. گرفتار شدن در یک ترافیک سنگین هنگامی که برای یک مصاحبه مهم عجله دارید، نمونهای عالی از این نوع شرایط است.
دو نوع روش برای کمک به غلبه بر ناامیدی و استیصال وجود دارند:
۱ – رفتاری. این روش شامل تمرینات آرامشبخش یا تصویرسازی از طریق بیوفیدبک و مدیتیشن است. با بکارگیری این روشها، یاد میگیرید که علائم ناامیدی (افکار پلید، تحریکات فیزیولوژیکی و غیره) را در مواقع بروز و ظهور شناسایی کنید.
در این هنگام از شرایط ناامیدکننده فاصله میگیریم و به انجام تمریناتی میپردازیم که به حفظ خونسردی کمک میکنند و لازمه آنها داشتن تمرکز است. برای مثال، در مدیتیشن میتوانیم آرامش خود را بدست آوریم و بطور عمیق و مرتب تنفس کنیم و در عین حال روی یک تصویر آرامشبخش تمرکز داشته باشیم.
از طریق ایجاد شرایط ذهنی و فیزیکی مغایر با حالت ناامیدی و درماندگی، میتوانیم مانع از تسلط عصبانیت بر اعمال و تصمیمات خود شویم. یکی از انواع رفتارهای قدرتمند این است که در مواقعی که به انجام معاملات مشغول نیستیم، از تصاویر مدیریتی استفاده کنیم و با این اقدام به وضوح سناریوهایی از بازار را تصور کنیم که معمولا باعث ناراحتی و آشفتگی ما میشوند.
در حالیکه صحنههای ناامیدکننده را با تمام جزئیات تصور میکنید، همزمان آرامش ذهن خود حفظ کنید: تنفس آرام و عمیق، سکوت کامل و غیره. تکرار این تمرین سبب میشود که در شرایط واقعی و به هنگام مواجهه با اتفاقات ناراحتکننده، با آرامش و خونسردی واکنش نشان دهید. نکته اصلی تمرین و تکرار است که باعث میشود در شرایطی که نتیجه دلخواه شما حاصل نشده، بطور خودکار با آرامش و شکیبایی رفتار کنید.
۲- شناختی. در روشهایی که در این دسته قرار میگیرند، افکار و حالات ذهنی ما به عنوان علل واکنشهای احساسی ما تلقی میشوند. همانطور که پیش از این اشاره شد، معمولا ناامیدی و استیصال به دنبال نیازهای زیاد و توقعات بالا ظاهر میشوند. اگر بیشازاندازه به نتیجه مثبت معاملات امیدوار باشیم و بعلاوه به سود حاصل از آن خیلی محتاج باشیم، در واقع خود را برای ناامیدی و ناراحتی در صورت عدم اجرای سناریوی دلخواه ما، آماده میکنیم.
همچنین نیازها و انتظارات مشابهی به هنگامی که بیشازحد نفس و ضمیر خود (بخشی از شخصیت انسانی که به عنوان “من” شناخته میشود و از طریق ادراکات و احساسات با دنیای بیرونی ارتباط دارد) را با معاملات درگیر میکنیم، پدیدار میشوند، تا حدی که احساس ما نسبت به خود با سود و ضرر معاملات بالا و پایین میشوند.
یکی از روشهایی که برای من مناسب بوده این است که در معامله اول با حجم متوسطی وارد میشوم و درک و احساساتی که در قبال این معامله دارم را به عنوان یک فرضیه در نظر میگیرم. درصورتی که فرضیه من تائید نشود، میتوانم ضرر کوچکی را تثبیت کنم و با داشتن این اطلاعات در خلاف جهت معامله اول، ورود کنم.
با در نظرگیری معامله خود بصورت یک فرضیه و نه نتیجه نهایی، بطور ذهنی آمادگی ارتکاب اشتباه را دارم و در موقعیتی قرار میگیرم که میتوانم ضرر مالی وارده را به عنوان هزینهای که در قبال اطلاعات دریافتی از بازار پرداختهام، بپذیرم.
مدیریت سرمایه ابزار قدرتمندی برای مدیریت ناامیدی است. من هرگز نمیخواهم به اندازهای در یک روز متضرر شوم که دیگر قادر نباشم برای یک هفته معامله کنم. هرگز نمیخواهم ضرر هفتهای بسیار بزرگی را متحمل شوم که حتی با یک ماه معاملات موفق قابل جبران نباشد. هرگاه ضررها را به صورت چالشهای معاملاتی در نظر بگیریم، در این صورت با مواجهه با آنها قوت و انرژی بیشتری کسب میکنیم و حالات ناامیدی و درماندگی به ما دست نمیدهد.
ورود به معاملات با حجمهای بسیار کوچک و توقع کسب سودهای کلان و غیرواقعی که میتواند زندگی ما را متحول کند، تنها منجر به نارضایتی و ناامیدی میشود. معاملهگران تازهکاری را میشناسم که هر روز و هر هفته از معاملات را به عنوان حکم و مهر تائیدی بر موفقیت یا عدم موفقیت خود در نظر میگیرند. این طرز و طریقه کار، استرس و پریشانخاطری بسیار زیادی به همراه دارد و مانع از سودآوری مستمر میشود.
اگر بتوانیم ساختار ذهنی استوار و راسخی داشته باشیم، در این صورت به احتمال قوی میتوانیم با ثبات و پایداری معاملهکنیم. به این معنی که به حد کافی به خود اجازه ضرر بدهیم و از آنها درس بگیریم. باید شکستهای کوچک را بصورت فرصتهای یادگیری و پیشرفت تلقی کنیم و نه تهدیدهایی نابودکننده.
تمرین روشهای رفتاری و شناختی میتواند به ما در ایجاد عادات مثبت، تضعیف ناامیدی و در نتیجه کنترل و مدیریت معاملات کمک کند، به همین خاطر در نهایت نه تنها نتایج پایدار مثبتی را شاهد خواهید بود، بلکه به لحاظ عاطفی نیز رضایت خاطر دارید و از پوچی، استیصال یا هراس و وحشت به دور هستید.
ریسک به ریوارد را در معاملات خود چه گونه در نظر بگیریم!
یکی از پارامترهای بسیار مهم و تاثیر گذار در معاملات نسبت ریسک به ریوارد یا همان نسبت سود به زیان میباشد که در هنگام تجارت در بازار معاملات به خصوص فارکس، باید به آن توجه ویژه داشت.
یکی از روشهای کاهش ریسک، تشکیل سبد سهام است و متنوع سازی آن است اما روش دیگر آن توجه به نسبت ریسک به ریوارد می باشد.
شاخص یا نسبت سود به زیان یا همان “ریسک به ریوارد” شاخصی برای تعیین حد ضرر و حد سود برای سرمایه گذاری در معاملات بورس می باشد، این شاخص می تواند جهت تصمیم گیری برای خرید یا عدم خرید سهم مورد توجه سرمایه گذاران قرار گیرد.
ریسک به ریوارد تنها یک عدد است که خود بر اساس پارامترهای احتمالی بنا نهاده شده است. بهترین ریسک به ریوارد چقدر است ؟
اگر برای خرید دو سهم مردد هستید، میتوانید به کمک این شاخص، یکی را انتخاب کنید (آن سهمی که ریسک به ریوارد کمتری دارد).
حتی ممکن است در بازار بورس، ۱۰ سهم پیدا کنید که به لحاظ تکنیکی و بنیادی موقعیت خوبی برای خرید دارند. حال میتوانید به شاخص R/R نگاه کنید تا بتوانید در اتخاذ تصیم گیری برای معامله، به یک نتیجهی بهتری برسید.
نسبت ریسک به ریوارد یعنی اینکه شما در مقابل چند درصد سود حاضر هستید چند درصد از سرمایه خود را به خطر بیندازید. به بیان ساده نسبت ریسک به بازده یعنی در برابر چه میزان سود احتمالی حاضر هستید چه میزان ضرر احتمالی را منحمل شوید. در مورد حراج پیوسته در بورس بیشتر بدانید.
ریسک به ریوارد
مفهوم ریسک به ریوارد چیست ؟ مفهوم “نسبت سود به زیان در همه بازارهای بورس چه داخلی(بورس های ملی) و چه بین المللی یکسان است.
نسبت ریسک به بازده ترکیب شده از دو واژهی “ریسک ” و “بازده ” است.
منظور از ریسک تفاوت قیمت سهم و حد ضرر است و منظور از ریوارد تفاوت قیمت سهم و حد سود می باشد.
بازده عبارت است از:
پاداشی که سرمایهگذار به ازای سرمایهگذاری و به خطر انداختن پول خود به دست میآورد که بازده ممکن است ” مورد انتظار ” یا “واقعی ” باشد.
بازده مورد انتظار (بازده پیشبینیشده):مقداری است که سرمایهگذار انتظار دارد آن را بدست آورد
اما بازده واقعی مقدارِ بازدهی است که سرمایهگذار آن را در عمل به دست میآورد.
درواقع با افزایش بازده(ریوارد) احتمال رسیدن قیمت به بازده مورد انتظار کاهش می یابد که بهتبع آن کاهش شانس برد را به همراه خواهد داشت.
برای مثال ممکن است پیشبینی کنیم که روی سهمی ۳۰% سود کنیم که این بازده مورد انتظار ما است درحالیکه در عمل فقط ۱۵% سود کنیم که این سود همان بازده واقعی است.
ریسک به ریوارد مناسب چقدر است ؟ در معاملات مان ممکن است به جای سود زیان کنیم. در اینجا ریسک مطرح می شود در واقع زیان مورد انتظار را ریسک می گوییم.
بنابراین بر اساس تعریف: نسبت ریسک به بازده عبارت است از زیان بالقوه در مقابل بازده مورد انتظار.
نحوه محاسبه ریسک به ریوارد به این شکل است که برای محاسبه این نسبت ابتدا باید ریسک و ریوارد را طبق فرمول زیر بدست بیاوریم؛
(Stop Loss) حد ضرر – قیمت ورود به سهم = ریسک(Risk )
(Target) حد سود – قیمت ورود به سهم = ریوارد(Reward)
عبارت است از نسبت میزان سود به میزان ضرر احتمالی که قبل از ورود به معامله تعیین میشود. بهترین صرافی ارز دیجیتال ایرانی را بشناسید.
بنابراین پس از تعیین ریسک و ریوارد اگر میزان ریسک را تقسیم بر ریوارد کنیم (Risk/Reward) و ضربدر ۱۰۰ کنیم نسبت R/R به دست می آید که هر وقت کمتر از ۵۰% بود سهم برای خرید منطقی هست.
در واقع اگر سود انتظاری شما (که بر اساس یک تحلیل منطقی تکنیکالی یا بنیادی باشد) حداقل دو برابر زیان احتمالی (حد ضرر بدست آمده) باشد، آنوقت خرید یک سهم مانعی ندارد در غیر این صورت خرید معمولا اشتباه است.
بررسی چند مثال:
فرض کنید قیمت سهمی ۲۰۰۰ ریال باشد. با تحلیل تکنیکال حد ضرر را ۱۸۰۰ و هدف را ۳۰۰۰ فرض کردیم.
ریسک برابر با ۲۰۰۰_۱۸۰۰ یعنی ۲۰
ریوارد یا سود برابر با ۳۰۰۰_۲۰۰۰ یعنی ۱۰۰
حال نسبت ریسک به ریوارد برابر ۲۰ به ۱۰۰ است که بیست درصد منطقی است و می تونیم سهم را خریداری کنیم زیرا که زیان برابر با یک پنجم بازدهی یا سودمان است. پس فعلا خرید خوبیست.
فرض کنید شما قصد خرید سهمی را در بازار بورس ایران با واحد پولی ریال را دارید که قیمت آن مبلغ ۱۶۸۱ ریال است و تارگت ( حد سود ) سهم مبلغ ۲۱۲۰ ریال و حد ضرر سهم مبلغ ۱۵۵۰ ریال می باشد، بنابراین برای تصمیم گیری جهت خرید یا عدم خرید سهم ابتدا باید ریسک و ریوارد را مشخص نماییم.
۱۳۱ = ۱۵۵۰ – ۱۶۸۱ = ریسک
۴۳۹ = ۲۱۲۰ – ۱۶۸۱ = ریوارد
حالا طبق مطالب گفته شده ریسک را تقسیم بر ریوارد می کنیم که می شود:
Risk/Riward=۱۳۱ / =۴۳۹ ۰ / ۲۹۸
بنابراین نتیجه محاسبه می شود؛ ۰٫۲۹۸ یا ۲۹٫۸% و چون این نسبت کمتر از ۵۰% می باشد پس سهم برای خرید مناسب است.
تجزیه و تحلیل نسبت ریسک به ریوارد:
شاخص ریسک به ریوارد شاخص خوبی برای تعیین حد ضرر و حد سود است. میدانید بهترین ارز دیجیتال برای سرمایه گذاری چیست ؟
اگر پس از خرید سهم، قیمت آن تا مبلغ۱۵۵۰ریال سقوط کرد آن را می توانیم بفروشیم و با ضرر از آن خارج شویم و اگرقیمت سهم بالا رود و تا مبلغ ۲۱۲۰ ریال رسید، باز هم می توانیم تصمیم به فروش سهم بگیریم. به عبارت دیگر مبلغ ۴۳۹ ریال سود در مقابل مبلغ ۱۳۱ ریال ضرر که ریسک به ریوارد سهم می شود ۲۹% و یا یک سوم مبلغ سرمایه گذاری، بنابراین ریسک به ریوارد، به این مفهوم است که شما حاضرید در مقابل ۲۹ درصد سود، مقداری از سرمایه خود را (به اندازه مبلغ سرمایه گذاری) به خطر بیندازید.
دیدگاه شما