تحلیل بنیادى چیست؟


تحلیل بنیادی چیست؟

این روزها که بازار سهام داغ است برخی از سرمایه‌گذاران که از تبحر و تجربه برخوردارند خودشان مستقیما به خرید و فروش سهام شرکت‌ها اقدام می‌کنند.

این افراد به خوبی می‌دانند که قبل از انتخاب سهام یک شرکت باید به دقت و به صورت جامع وضعیت آن شرکت و سهام مورد نظرشان را بررسی و تحلیل کنند.

بنابراین سرمایه‌گذارانی که از تخصص مشاور در این زمینه کمک نمی‌گیرند، باید از قدرت تحلیلی بالا و همچنین دانش کافی در این زمینه برخوردار باشند تا بتوانند نتایج خوبی از این نوع سرمایه‌گذاری بگیرند.

روش‌های زیادی برای تحلیل بورس وجود دارد که هرکدام مزایای خود را دارند اما باید در نظر داشت که برای یک سرمایه‌گذاری موفق، بهتر است با توجه به استراتژی خود از یک یا چند روش تحلیلی استفاده کنید.

به طور کلی سرمایه‌گذاران نباید روش‌های استفاده از تحلیل بورس را نادیده بگیرند چرا که در طول زمان شاهد اثرات بسیار مثبت این روش‌ها خواهند بود.

همانطور که قبلا اشاره کردیم روش‌های زیادی برای تحلیل وجود دارند اما تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال دو روش شناخته شده‌تر و پرکاربردترین هستند.

تحلیل بنیادی چیست؟

نام دیگر تحلیل بنیادی، تحلیل فاندامنتال یا اساسی است البته به آن پایه‌ای هم می‌گویند.

تحلیل بنیادی قدیمی‌ترین روش و به نوعی می‌توان مهم‌ترین روش تحلیل بورس دانست.

سرمایه‌گذار در این روش عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام یک شرکت را بررسی می‌کند و براساس آن، تصمیم می‌گیرد که این سهام مناسب هست یا خیر.

در واقع این تحلیل با مطالعه تمامی موارد تاثیرگذار بر ارزش مثل وضعیت مالی شرکت، شرایط اقتصادی، صنعت و… انجام می‌شود و هدف اصلی و اساسی چنین تحلیل‌هایی کشف ارزشی است که بتوان آن را با قیمت فعلی مقایسه کرد که در نهایت سرمایه‌گذار بتواند براساس این تحلیل، برای خرید یا فروش سهم و اوراق بهادار تصمیم‌گیری کند.

یک تحلیل‌گر بنیادی باید بتواند دلیل اینکه چرا و با چه قطعیتی، اتفاقات مختلف مثل افزایش نرخ بر اقتصاد کشور که در نتیجه‌ی آن، عرضه و تقاضای یک دارایی را تحت تاثیر قرار می‌دهد را تعیین کند.

به عبارت دیگر در روش تحلیل بنیادی، سرمایه‌گذار ابتدا اقتصاد و بازار را تجزیه و تحلیل می‌کند تا بتواند زمان مناسب برای سرمایه‌گذاری را تشخیص دهد.

بعد از آن به تحلیل بخش‌هایی می‌پردازد که دارای چشم‌اندازهای مناسبی باشند و در نهایت با تحلیل بورس، اگر به این نتیجه برسد که زمان مناسبی برای سرمایه‌گذاری هست، در اقدام بعدی به تحلیل شرکت‌های آن صنعت می‌پردازد.

با استفاده از تحلیل بنیادی می‌توان به شناخت کاملی نسبت به آینده یک شرکت یا صنعت پیدا کرد که در تصمیم‌گیری نهایی کمک به سزایی می‌کند.

مزایا و معایب تحلیل بنیادی چیست؟

به طور خلاصه می‌توان گفت استفاده از این روش موجب می‌شود:

  • به امنیتی در برابر موج روانی بازار دست پیدا کرد
  • برای تمرکز روی سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت روشی مناسب و موثر است
  • امکان شناسایی سهام مناسب را برای سرمایه‌گذاری بلندمدت دارد
  • ضریب خطای کمتری در مقایسه با سایر روش‌های تحلیلی دارد

اما معایبی هم دارد. مثل:

  • به تبحر و تخصص بالایی نیاز دارد
  • تحقیقات در این روش بسیار زمان‌بر و پرهزینه هستند
  • روشی پر از پیچیدگی است که موجب می‌شود یادگیری آن زمان‌بر باشد
  • تغییرات محیطی می‌توانند در تحلیل، خطا ایجاد کنند

تجزیه و تحلیل روش بنیادی چگونه انجام می‌شود؟

یک تحلیل‌گر بنیادی اهمیت ویژه‌ای به جنبه‌های نامشهور مثل کیفیت مدیریت و سهم بازار را می‌دهد.

از طرفی داشتن بینش جامع در مورد جهت بازار و روند صنعت، تصویر بهتر و کامل‌تری را ارائه می‌کند.

در اصل، اصول یک شرکت به دوجنبه کمی و کیفی تقسیم می‌شود که بسیاری از تحلیل‌گران، زمان تصمیم‌گیری دو جنبه را در نظر می‌گیرند.

اصول کمی در تحلیل بنیادی

معمولا اصول کمی قابل اندازه‌گیری هستند و به ویژگی‌های عددی در مورد یک عملیات تجاری اختصاص می‌یابد.

این اصول از طریق صورت‌حساب‌های مالی شرکت به دست می‌آیند و این صورت‌حساب‌ها، درآمدهای کوتاه‌مدت، نقدینگی و سایر دارایی‌ها را نشان می‌دهند.

سه نوع صورت وضعیت‌های مالی عبارتند از: ترازنامه، صورت‌حساب درآمد و صورت‌حساب سود و زیان که از اهمیت زیادی برخوردارند.

ترازنامه‌ها توانایی شرکت برای برقراری تعادل بین دارایی‌ها و میزان بدهی که به سایر نهادهای مختلف دارد را نشان می‌دهد.

صورت‌حساب درآمد، میزان درآمد و مخارج شرکت را در یک بازه زمانی مشخص نشان می‌دهد.

از این طریق می‌توان میزان نقدینگی شرکت برای خرید آنچه که برای بهبود یا گسترش کسب و کار مورد نیاز است را بررسی کرد و همچنین می‌توانید متوجه شوید که شرکت درآمدی را به دست آورده یا از دست داده است.

تحلیل بنیادی کمی کمک می‌کند، تشخیص دهید که آیا شرکت پول‌سازی می‌کند یا تحلیل بنیادى چیست؟ نه، چقدر از هر دلاری که به دست می‌آورد، سود می‌کند، آیا میزان درآمد در کوتاه‌مدت افزایش پیدا می‌کند و…

در نظر داشته باشید که یک شرکت سالم باید توانایی تسویه‌ی بدهی خود را داشته باشد.

اصول کیفی در تحلیل بنیادی

در روش کیفی، علاوه بر مطالعه اعداد موجود در صورت‌حساب‌های مالی باید جنبه‌های نامشخص کسب و کار را تحلیل کنید.

این جنبه‌ها یا عوامل که شامل کیفیت تحلیل بنیادى چیست؟ نحوه مدیریت مدیران اجرایی، مجوزها و گواهینامه‌ها، اعتبار نام تجاری و تکنولوژی‌های مورد استفاده یک شرکت هستند، دقت کمتری در ارزیابی دارند.

یک سرمایه‌گذار باید از صنعت و حوزه‌ای که تمایل به سرمایه‌گذاری در آن را دارد، اطلاعات کافی داشته باشد.

یکی از جنبه‌های کیفی، کیفیت مدیریت است که نباید به سادگی از کنار آن عبور کرد اما برای اینکه به عمق این ماجرا پی ببرید باید سرمایه‌گذار بزرگی باشید.

سرمایه‌گذاران یا تحلیل‌گران معمولی فقط می‌توانند اطلاعات اولیه را با رجوع کردن به وب‌سایت‌ها و یا پرس و جو کردن در مورد مدیران، این اطلاعات را به دست آورند.

همچنین نیاز است که در مورد رشد کلی صنعت، سهم بازار در میان سایر کمپانی‌ها و مشتریان اطلاعاتی داشته باشید.

تحلیل کیفی می‌طلبد تا به چرخه کسب و کار توجه داشته باشید چرا که تمام این مسائل در سلامت مالی یک شرکت تاثیرگذار است.

تحلیل بنیادی اساس سرمایه‌گذاری است و هدف هر سرمایه‌گذاری این است که دنبال سهام بنیادی باشد.

تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال در چیست؟

تفاوت این دو روش تحلیلی در این است که تحلیل تکنیکی مبتنی بر قیمت و حجم مبادلات است و عوامل موثر بر قیمت‌ها نادیده گرفته می‌شود.

در تحلیل بنیادی هر عاملی که باعث تغییر بر عرضه و تقاضا روی قیمت سهم می‌شود مورد بررسی و مطالعه قرار می‌گیرد.

اگر هنوز اپلیکیشن خودتان را آپدیت نکرده اید از دو لینک زیر نسخه های جدید را از گوگل پلی و بازار دریافت کنید و از دو امکان جذاب و جدیدمون استفاده کنید 🙂

تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟

مهم‌ترین و اساسی‌ترین روش‌های معاملاتی تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی است که امروزه از پرکاربردترین روش‌ها در معاملات ارزی می‌باشد.
هر دوی این روش‌ها برای پیش بینی و انتخاب اوراق بهادار و سهام، تحلیل، جستجو می‌باشند و هر کدام از روش سرمایه گذاری منتقدان و کارشناسان خود را دارند. تحلیل بنیادی شیوه‌ای است که ارزش ذاتی سهام را مورد بررسی قرار می‌دهد.
در این روش تحلیل که تمامی شرایط اقتصادی، شرایط مالی و مدیریتی سازمان و همچنین شرایط مالی است و تمامی موارد مالی سازمان تحلیل بنیادى چیست؟ شامل بدهی‌ها، درآمدها و مخارج، دارایی‌ها برای تحلیل بنیادی مهم و موثر است.

برای مقایسه تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی که تفاوت‌های با همدیگر دارند از نظر جنس و حجم سهام را فقط از این روش می‌توان استفاده کرد.
در تحلیل تکنیکال سعی می‌شود که ارزش و بهای ذاتی سهام مشخص شود و به جای آن از نمودار سهام استفاده شود تا با مشخص کردن الگوها و نمودارها، رفتار سهم در سال‌های آتی نشان داده شود.

تحلیل فاندامنتال

در این نوع تحلیل تلاش می‌شود که علت تحرکات قیمت را از میان اطلاعات مالی و خبرهای سازمان‌ها شناسایی شود و از آن برای کسب سرمایه گذاری‌های مطلوب و مناسب به کار گرفته شود.
هدف از تحلیل فاندامنتال این است با ایجاد ارتباطی سازنده و روابط علت و معمولی که بین قیمت و اخبار اقتصادی است در صورتی که در تحلیل تکنیکال قیمت است که نخستین حرف را می‌زند و حتی می‌توان گفت که آخرین سخن را نیز می‌گویند.

سایر اهدافی که تحلیل بنیادی دارد این است که در جستجوی عدم تعادل بین قیمت‌های فعلی و سهم و ارزش ذاتی است که یک سری از وضعیت‌ها با قابلیت سودآوری به شما می‌رود. در صورتی که تحلیلگران با تحلیل بنیادی انجام شده به این نتایج دست پیدا کنند که قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن خیلی پایین‌تر است با موقعیتی آن را برای سرمایه گذاری مناسب مورد بررسی قرار دهد.
در صورتی که تحلیلگر با تحلیل بنیادی صورت گرفته شده بتواند به نتایج رضایت بخشی دست پیدا کند که قیمت فعلی سهم از ارزش واقعی آن پایین‌تر باشد، با شرایط خاصی آن را برای سرمایه گذاری خوب و مطلوب مورد بررسی قرار می‌دهد.

در بیشتر مواقع تحلیلگران بنیادی نسبت به نوسانات قیمت دچار شک و شبهه‌هایی هستند و دنبال علت‌ها و سوالاتی در ذهن خود در خصوص تغییر قیمت‌ها در میان اطلاعات و داده‌های مالی خود هستند.
در صورتی که این نوع از تحلیل‌ها، با گذشت زمان و در طول سالیان متعدد مانند یک تحلیل قابل قبول و ثابت مانده است، البته معایبی نیز دارد که می‌توان با در توجه نمودن به آن‌ها، از خوش بین بودن‌های بیش از اندازه تا حدود زیادی اجتناب نمود.
این نوع روش تحلیل بر مبنای خرید و نگهداری و سرمایه گذاری ارزشی استوار است و بسیاری از تکنیک‌های ارزیابی به صنعت و سازمان وابسته است.

بیت کوین

قوانین و اصول تحلیل بنیادی

برای درست کردن قیمت سهام خود به مدت زمان طولانی‌تر نیاز دارد. خرید سهام‌هایی که در بازار، بهای کمتری دارند و اجازه دهید تا قیمت بازار به ارزش واقعی برسد.
در صورتی که تصمیم گرفتید در بازار ارزهای دیجیتال فعالیت داشته باشید، بهتر است از طریق صرافی ارز دیجیتال معتبر اقدام کنید و اطلاعات خود را درباره‌ی قوانین و اصول تحلیل بنیادی بالا ببرید.

دلایل ارزیابی‌ها در تحلیل بنیادی

مواردی وجود دارد که بر اساس آن‌ها می‌توان ارزش واقعی یک سازمان و تحلیل فاندامنتال استفاده کرد.

  1. درآمدها
  2. درآمد به ازای هر سهم
  3. نسبت P/E
  4. نسبت PEG
  5. ارزش دفتری
  6. بازدهی سود نقدی
  7. نسبت بدهی و حقوق صاحبان سهام
  8. بازدهی حقوق صاحبان سهام

در ادامه هر یک از موارد فوق را بررسی خواهیم کرد.

1. درآمدها

درآمدهای شرکت بعد از کسر نمودن هزینه‌های کسب کرده، مهم‌ترین نتیجه‌ای است که همه موارد دیگر با استفاده از آن درآمدها برای سرمایه گذاران به علت این که یک معیار و سنجش ارزیابی برای سود سهام، رشد و سودآوری آینده ارائه می‌شود مهم است.

2. درآمد به ازای هر سهم

یک موضوعی که وجود دارد این است که درآمد خالص یک بخش از مسئله است و بایستی درآمد هر سهم را کاملاً مشخص کرد تا بتوان برای این که تعدادی از شرکت‌ها یک معیار داشته باشند و به همین علت است که در تحلیل بنیادی به نشان EPS سازمان‌ها توجه می‌شود.

3. نسبت P/E

از آنجایی که خوب است نسبت به P/E سازمان به عنوان فاکتور و نشان ارزش گذاری توجه نمود. اما با توجه به تاریخچه P/E و سهم نگرش مثبت نسبت به سهم حاصل کرد.

بیت کوین

4. نسبت PEG

در این مورد احتمالاً در ذهن شما نیز این سوال به وجود می‌آید که آیا یک سهم با نسبت P/E بالا، همیشه بیشتر از ارزش آن قیمت گذاری شده است؟ اما باید بدانید که در غالباً این طور نخواهد بود.
زیرا نسبت P/E افزایش درآمد را در نخواهد داشت و این در صورتی است که نسبت P/E وارد می‌شود، این نسبت در مقایسه با نسبت P/E به رشد که حاصل می‌شود نسبت P/E را برای ارزش گذاری سهام سازمان‌های کوچک و بزرگ‌تر که سود تقسیمی ندارند می‌توان مورد استفاده قرار گیرد.
کم بودن این نسبت می‌تواند از نشانه‌های این مسئله باشد که شرکت زیر ارزش واقعی دارد و برای بالا بردن آن نشانه‌ای از بالاتر بودن نسبت به ارزش حقیقی می‌باشد.

5. ارزش دفتری

در ترازبندی شرکت‌ها می‌توانید ارزش دارایی‌ها را به خوبی مشاهده کنید، که به آن‌ها ارزش دفتری می‌گویند.
ارزش دفتری شرکت حاکی از این است که اگر شرکت یا سازمانی بخواهد که در حال حاضر تعطیل شود ارزش دارایی‌هاییکه از خود باقی می‌گذارد چقدر خواهد بود.
ارزش دفتری به این شکل می‌باشد که کلیه بدهی‌ها از تمام دارایی‌ها کسر می‌شود و آن چه بدست آمده را بر تعداد سهامی که سازمان منتشر کرده است که و در اختیار مردم است تقسیم می‌کنند.

6. بازدهی سود نقدی

از آنجایی که سرمایه گذاران به دنبال سود نقدی هستند.
میزان بازدهی که از سود نقدی بدست می‌آید نشان از این است شرکت نسبت به قیمت سهام خود چه میزان سود نقدی پرداخت می‌کند برای محاسبه آن نیاز است که از یک سری فرمول‌هایی استفاده نماید از قبیل این که بازدهی سود نقدی مساوی است با سود نقدی سالیانه شرکت تقسیم بر قیمت هر سهم شرکت می‌شود.

7. نسبت بدهی و حقوق صاحبان سهام

در شرایط کلی می‌توان گفت که سرمایه گذاران ارزشی به سازمان‌هایی که دارای بدهی‌های زیادی هستند نباید روی خوشی نشان دهد و برای جایگزین تحلیل بنیادى چیست؟ تحلیل بنیادى چیست؟ کردن رشد درآمدی آن ها در بررسی قرار می‌گیرد.
نسبت بدهی‌های که از به وسیله وام و سرمایه‌ی قرضی ایجاد می‌گیرد با توجه به نسبت بدهی و حقوق صاحبان سهام و بدهی که برای تامین نیاز‌های مالی به کار می‌رود در این مورد هر چه نسبت DE بیشتر باشد نشان دهنده‌ی این است که بدهی شرکت بیشتر از حد معمول می‌باشد.

8. میزان بازدهی حقوق صاحبان سهام

میزان سودی که یک سازمان نسبت به ارزش دفتری خود می‌سازد نسبت ROE از تقسیم نمودن درآمدهای سالانه پس از کسر مالیات و سود توزیعی به سرمایه گذاران خاص و ویژه بر حقوق صاحبان سهام به دست می‌آید. این نوع معیارها کارایی یک شرکت و مهارت‌هایی آن را در کسب سود از محل منابع سرمایه گذاران نشان می‌دهد.

توضیحاتی درباره ی تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis)

توضیحاتی درباره ی تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis)

ساعد نیوز: هدف نهایی تحلیل بنیادی این است که سرمایه گذار بتواند با توجه به قیمت فعلی سهم به این نتیجه برسد که سهم بیش از ارزش خود قیمت‌گذاری شده است یا ارزشی کمتر از قیمت بازار دارد. همه تحلیلگران سهام تلاش می‌کنند تا با استفاده از عوامل خرد و کلان بتوانند به قیمت واقعی سهم دست یابند.

تحلیل بنیادی چیست ؟

تحلیل بنیادی روشی است که افراد می توانند ارزش ذاتی تحلیل بنیادى چیست؟ اوراق بهادار را با عوامل مختلف اقتصادی و مالی ارزیابی کنند. تحلیل بنیادی هر عاملی را که بر ارزش سهم تأثیر می گذارد در نظر می گیرد. در این تحلیل، از عوامل اقتصاد کلان مانند شرایط اقتصادی و وضعیت سایر بازارها تا عوامل اقتصاد خرد مانند بهره وری مدیریت شرکت موردتوجه قرار می گیرد.
اما هدف از تحلیل بنیادی چیست؟ هدف نهایی تحلیل بنیادی این است که سرمایه گذار بتواند با توجه به قیمت فعلی سهم به این نتیجه برسد که سهم بیش از ارزش خود قیمت گذاری شده است یا ارزشی کمتر از قیمت بازار دارد. همه تحلیلگران سهام تلاش می کنند تا با استفاده از عوامل خرد و کلان بتوانند به قیمت واقعی سهم دست یابند. آن ها وضعیت کلی اقتصاد مانند نرخ بهره، وضعیت صنعت و شرکت ها را در نظر می گیرند، سپس به ارزیابی اوراق بهادار موردنظر خود بپردازند. درآمد، دارایی، فروش، بازدهی، بدهی، حاشیه سود و رشد در آینده، عواملی هستند که برای تخمین ارزش و پتانسیل رشد شرکت موردتوجه قرار می گیرند. همه این اطلاعات در صورت های مالی یک شرکت در دسترس است.
تحلیل بنیادی می تواند علاوه بر سهام، برای ارزیابی هر نوع اوراق بهادار دیگری مانند اوراق بدهی یا مشتقه نیز مورداستفاده قرار گیرد.

سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی

اگر ارزش ذاتی به دست آمده بیشتر از قیمت فعلی سهم در بازار باشد، به اصطلاح گفته می شود که سهم کم قیمت گذاری شده است و دارای حباب منفی بوده که انتظار می رود سهم رشد کرده و حباب منفی خود را پر نماید؛ در مقابل اگر ارزش ذاتی سهم کمتر از قیمت فعلی بازار باشد گفته می شود که سهم بالاتر قیمت گذاری شده است و اصطلاحاً سهم دارای حباب مثبت بوده و انتظار می رود که قیمت بازار آن کاهش یابد.
تحلیل بنیادی برای یافتن قیمت منصفانه بازار است. تحلیلگرانی که بتوانند به ارزش واقعی سهم دست یابند، می توانند از این فرصت برای کسب سود بیشتر نفع ببرند و سهامی را که قیمت فعلی پایین تر از ارزش خود رادارند، خریداری کنند و یا سهم باقیمت بیشتر از ارزش واقعی را قبل از اینکه بازار به تعادل برسد و قیمت فعلی با ارزش ذاتی سهم برابر شود را به فروش برسانند.

عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی

در تحلیل بنیادی هر گزاره ای که مرتبط با شرایط اقتصادی و شرایط یک شرکت باشد، مهم است؛ ازجمله موارد کمی مانند درآمد و سود تا موارد کیفی مانند کیفیت مدیریت و اعتبار شرکت که تعیین کننده سهم بازار هستند.

عوامل کمی

عوامل کمی، قابل اندازه گیری به صورت عدد هستند و دقت بیشتری را در ارائه تحلیل نشان می دهند؛ مانند سود سالیانه، میزان دارایی ها، بدهی ها، مخارج و غیره.
تحلیلگران بنیادی از اطلاعات کمی استفاده می کنند تا تصمیمات سرمایه گذاری خود را انجام دهند. صورت های مالی هر شرکت که وضعیت و عملکرد مالی آن شرکت است، این اطلاعات کمی را برای تحلیلگران ارائه می دهند. سه صورت مالی مهم ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد است که در ادامه به توضیح هر یک از آن ها می پردازیم.

ترازنامه

ترازنامه نشان دهنده گزارش دارایی ها و بدهی های یک شرکت در برهه ای از زمان است. معادله ای که در صورت ترازنامه به کار گرفته می شود به صورت زیر است:

دارایی ها = بدهی ها + حقوق صاحبان سهام
دارایی ها نشان دهنده مدیریت و کنترل شرکت بر مالکیت دارایی ها است که شامل وجه نقد در حساب های بانکی، موجودی، ماشین آلات، ساختمان و … است. سایر جنبه های معادله نشان دهنده ارزش کل وضعیت مالی شرکت است ازجمله بدهی های شرکت و میزان مالکیت سهامداران شرکت که ارزش کلی پول را نشان می دهد، است.

صورت سود و زیان

درحالی که صورت ترازنامه نگاهی کلی به رویکرد و وضعیت شرکت دارد، صورت سود و زیان عملکرد شرکت را در یک دوره زمانی مشخص می کند.

درنتیجه فعالیت های کسب وکار در یک دوره زمان مشخص، صورت سود و زیان اطلاعاتی درباره درآمد، مخارج و سود شرکت را نشان می دهد.

صورت جریان وجوه نقد

صورت جریان وجوه نقد، نشان دهنده گزارشی از جریان های خروجی و ورودی مالی طی زمان مشخص است. معمولاً صورت جریان وجوه نقد، بر فعالیت های مرتبط با وجه نقد تمرکز دارد.

عوامل کیفی

عوامل کیفی مورد بررسی در تحلیل بنیادی بر اساس میزان کیفیت و سایر مشخصات غیرقابل اندازه گیری هستند. این نوع عوامل که شامل کیفیت نحوه مدیریت مدیران اجرایی، مجوزها و گواهینامه ها، اعتبار نام تجاری و تکنولوژی های مورد استفاده شرکت هستند دقت کمتری در ارزیابی دارند.

عوامل مهم برای بررسی یک شرکت در تحلیل بنیادی به صورت کیفی به شرح زیر است:

مدل تجاری: نوع کسب وکاری که شرکت انجام می دهد را باید از طریق سؤالاتی مانند شرکت دقیقاً چه فعالیتی انجام می دهد؟ آیا درآمد شرکت از اجرای مدل اصلی کسب وکار خود به دست می آید یا خیر؟ و سایر سؤالات مرتبط به دست آورد.

مزیت رقابتی: موفقیت بلندمدت یک شرکت به طور عمده به توانایی آن در ایجاد و نگه داشتن مزیت رقابتی، سهم بازار و استراتژی های مرتبط با شرایط بازار بستگی دارد.

مدیریت: بسیاری از افراد بر این عقیده هستند که مهم ترین عامل برای سرمایه گذاری در یک شرکت مدیریت آن است. باوجود بهترین مدل تجاری، اگر مدیران شرکت توانایی پیاده سازی آن را نداشته باشند اهداف مطلوب شرکت به دست نخواهد آمد. سرمایه گذاران خرد می توانند درباره تیم مدیریت یک شرکت، عملکرد حرفه ای و بررسی سوابق آن ها اطلاعات کافی را کسب کنند.
هیچ کدام از عوامل کمّی و کیفی تحلیل بنیادی، به تنهایی کافی و خوب نیستند. بیشتر تحلیلگران هردوی عوامل در مورد یک شرکت و سهم را باهم در نظر می گیرند.

چه رابطه ای میان تحلیل کمّی و تحلیل کیفی وجود دارد؟

تحلیل کمّی و تحلیل کیفی همدیگر را تکمیل می کنند و هریک جنبه هایی دارد که دیگری فاقد آن است. بنابراین معمولا سرمایه گذاران از هر دو تحلیل با هم استفاده می کنند. تحلیل کمّی بیشتر تحلیلی در مورد «چیستی» است و به دنبال توضیح این مسئله است که امروز صورت های مالی شرکت به چه صورت اند و در آینده به چه صورت خواهند بود. ولی تحلیل کیفی، تحلیلی در مورد «چگونگی» است. تحلیل کیفی به دنبال یافتن دلایلی در درون شرکت است که به شرکت کمک می کند تا در آینده به موفقیت دست بیابد. تحلیل کیفی دلیل به دست آمدن ارقام محاسبه شده با استفاده از تحلیل کمّی را روشن می کند.
رویکردی که این دو نوع تحلیل را به هم پیوند می دهد، چارچوب اقتصاد- صنعت- شرکت (EIC) یا بالا به پایین نام دارد. این رویکرد با دیدگاهی گسترده از کل اقتصاد شروع می شود و به شناسایی بخش های خاصی از صنعت (مانند فناوری اطلاعات، بانکداری و داروسازی) می پردازد که با توجه به پیشرفت های اخیر می توانند عملکرد خوبی داشته باشند. این رویکرد سپس به شرکت های خاصی در درون این بخش ها محدود می شود که ارزش سرمایه گذاری کردن را دارند. اگرچه نخستین مرحله ی این تجزیه و تحلیل بیشتر کیفی است، در دو مرحله ی آخر جنبه ای کمّی نیز در تحلیل وارد می شود.

مفهوم ارزش ذاتی

یکی از مفروضات اولیه تحلیل بنیادی این است که قیمت بازار سهام، به طور کامل ارزش واقعی سهم را نشان نمی دهد. در مفاهیم بنیادی ارزش واقعی همان ارزش ذاتی است. برای مثال تصور کنید که قیمت خرید و فروش (قیمت بازار) سهمی ۲،۰۰۰ ریال باشد، پس از انجام تحلیل بنیادی ممکن است شما دریابید که ارزش ذاتی آن ۲،۵۰۰ ریال است و درنتیجه سهم پتانسیل رشد دارد. واضح است که شما سهمی را می خرید که به طور قابل توجهی کمتر از ارزش ذاتی خود در حال معامله شدن باشد. این مورد سبب می شود تا دومین فرض تحلیل بنیادی را در نظر بگیریم که بیان می کند بازار در بلندمدت نسبت به تحلیل بنیادی واکنش نشان می دهد تا قیمت ها را به تعادل برساند.

منتقدان تحلیلبنیادی

بزرگ ترین منتقدان تحلیل بنیادی به دو گروه تقسیم می شوند:
تحلیلگران تکنیکال
کاربران فرضیه بازار کارا

تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال یکی دیگر از روش های تحلیل سهام است؛ اما تحلیل تکنیکال بر اساس سرمایه گذاری ها یا به طور دقیق تر معاملات بر روی قیمت و حجم معاملات سهام است که با استفاده از نمودارها و سایر ابزارها صورت می پذیرد و موارد بنیادی سهم را نادیده می گیرد.
یکی از موارد مهم در تحلیل تکنیکال این است که بازار به صورت خودکار هر موردی را در نظر می گیرد. همه اخبار درباره قیمت سهم هم اکنون موجود است. همچنین تحرکات قیمتی سهم دید بیشتری نسبت به اصول بنیادی به سرمایه گذاران می دهد.

فرضیه بازار کارا

حامیان فرضیه بازار کارا هردوی تحلیل بنیادی و تکنیکال را کامل نمی دانند. فرضیه بازار کارا بیان می کند که در یک بازار کاملاً کارا رسیدن به تحلیل از طریق تحلیل بنیادی و تکنیکال غیرممکن است و معتقد است که همه اطلاعات به یک میزان و به سرعت در قیمت ها منعکس می شود و درنتیجه کسب سودهای غیرعادی را برای افراد غیرممکن می کند.

تحلیل فاندامنتال چیست؟ آشنایی با مفهوم تحلیل بنیادی

تحلیل فاندامنتال چیست؟ آشنایی با مفهوم تحلیل بنیادی

تحلیل فاندامنتال یا Fundamental Analysis که با اصطلاح تحلیل بنیادی نیز شناخته می شود روشی برای تحلیل وضعیت بازار و تعیین ارزش یک دارایی و تصمیم گیری برای خرید یا فروش آن در بازار های مالی مثل بورس و ارز های دیجیتال یا فارکس است، در این مقاله شما را با مفهوم Fundamental Analysis بیشتر آشنا خواهیم کرد، همراه داتیس نتورک باشید.

تحلیل فاندامنتال چیست؟ آشنایی با مفهوم تحلیل بنیادی

تحلیل فاندامنتال چیست؟

تجزیه و تحلیل بنیادی به زبان ساده به روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی دارایی با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط با آن گفته می شود.

تحلیلگران فاندامنتال هر چیزی را که می تواند بر ارزش دارایی تأثیر بگذارد ، مطالعه می کنند.

از عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل خرد اقتصادی مانند اثربخشی مدیریت شرکت.

هدف نهایی رسیدن تحلیل بنیادى چیست؟ به عددی است که یک سرمایه گذار می تواند آن را با قیمت فعلی یک دارایی مقایسه کند تا ببیند آیا ارزش دارایی پایین آمده یا گران شده است.

این روش تجزیه و تحلیل سهام برخلاف تحلیل تکنیکال که از طریق تجزیه و تحلیل داده های تاریخی بازار از جمله قیمت و حجم ، جهت قیمت ها را پیش بینی می کند به بررسی مسائل بنیادی سهم می پردازد.

تحلیل فاندامنتال معمولاً بر اطلاعات و آمار کلیدی مندرج در صورت‌های مالی شرکت تمرکز می‌نماید تا مشخص کند که آیا قیمت سهام به‌درستی ارزشیابی شده‌است یا نه؟

بخش قابل ‌ملاحظه‌ای از اطلاعات بنیادی، بر اطلاعات و آمار اقتصادملی، صنعت و شرکت تمرکز دارد.

رویکرد معمول در تحلیل شرکت

تحلیل فاندامنتال دربرگیرنده چهار مرحله اساسی است:

در ادامه، هریک از مراحل بالا را تشریح‌می‌کنیم.

تجزیه و تحلیل اقتصاد

وضعیت اقتصاد ملی از آن جهت مطالعه و بررسی می‌شود که مشخص‌ شود آیا شرایط‌ کلی برای بازار سهام مناسب است یا نه؟

  • آیا تورم موثر است؟
  • نرخ‌های ‌بهره در حال افزایش است یا کاهش؟
  • آیا مصرف‌کنندگان کالاها را مصرف ‌می‌کنند؟
  • تراز تجاری مطلوب است؟
  • عرضه پول انبساطی است یا انقباضی؟

اینها تنها بخشی از سئوالاتی است که کارشناس تحلیل فاندامنتال برای تعیین‌کردن تأثیرات شرایط اقتصادی بر بازار سهام با آنها مواجه‌است.

تجزیه و تحلیل صنعت

وضعیت صنعتی که شرکت در آن قرار دارد، تأثیر قابل‌توجهی بر نحوه فعالیت شرکت دارد.

اگر وضعیت صنعت مطلوب نباشد، بهترین سهام موجود در این صنعت نیز نمی‌تواند بازده مناسبی داشته‌باشد.

به‌قول ‌معروف، سهام ضعیف در صنعت قوی، بهتر از سهام قوی در صنعت ضعیف است.

تجزیه و تحلیل شرکت‌

بعد از تعیین وضعیت اقتصاد و صنعت، خود شرکت نیز باید تجزیه و تحلیل شود تا از سلامت مالی آن اطمینان حاصل‌گردد.

این تحلیل، معمولاً از طریق بررسی صورت‌های مالی شرکت انجام‌می‌شود.

از روی این صورت‌ها می‌توان نسبت‌های مالی سودمندی را محاسبه‌نمود.

نسبت‌های مالی به پنج دسته اصلی تقسیم می‌شوند:

  1. نسبت‌های سودآوری‌
  2. نسبت‌های قیمتی‌
  3. نسبت‌های نقدینگی‌
  4. نسبت‌های اهرمی‌
  5. نسبت‌های کارایی (فعالیت)

هنگام تحلیل نسبت‌های مالی شرکت، نتایج حاصل از این تحلیل باید با نتایج سایر شرکت‌های موجود در آن صنعت مقایسه‌ شود تا عملکرد شرکت، شفاف‌تر و روشن‌تر گردد.

حاشیه ‌سود ‌خالص‌

حاشیه‌سود‌خالص شرکت، یکی از نسبت‌های ‌سودآوری است که از طریق‌ تقسیم‌کردن سود خالص به کل فروش محاسبه‌می‌شود.

این نسبت نشان می‌دهد که‌از یک‌تومان فروش شرکت، چه ‌مقدار آن به سود خالص تبدیل‌ شده ‌است.

به‌ عنوان ‌مثال، حاشیه‌ سودخالص ۳۰ درصد نشان‌می‌دهد که ‌از یک‌تومان فروش محصولات شرکت، ۳ ریال سودخالص به ‌دست ‌آمده‌است.

نسبت P/E

نسبت P/E (نسبت قیمت سهام به عایدی هر سهم) از طریق تقسیم‌کردن قیمت جاری سهام به عایدی هر سهم (EPS) در چهار فصل گذشته به‌ دست‌ می‌آید.

این نسبت نشان‌می‌دهد که سرمایه‌گذار برای خریدن یک‌تومان از عواید شرکت، چقدر باید بپردازد.

اگر قیمت جاری سهام، ۲۰ تومان و عایدی هر سهم در چهار فصل گذشته، ۲تومان‌باشد، آنگاه نسبت P/E، ۱۰ به ‌دست‌ می‌آید.

به‌ عبارت ‌دیگر، برای خرید یک‌تومان از عواید شرکت، باید ۱۰تومان بپردازیم.

البته، انتظارت سرمایه‌گذاران از عملکرد آتی شرکت، نقش بسیار مهمی در تعیین نسبت جاری P/E ایفا می‌کند.

رویکرد متداول در تحلیل‌های مالی این است که نسبت‌های‌ P/E شرکت‌های موجود در یک صنعت را با یکدیگر مقایسه‌کنیم.

اگر تمام شرایط دیگر یکسان باشد، شرکتی که P/E آن کمتر است، ارزش بهتری دارد.

این نسبت در تحلیل فاندامنتال بسیار اهمیت دارد.

ارزش دفتری هر سهم‌

ارزش دفتری هر سهم شرکت، یکی از نسبت‌های ‌قیمتی است که‌ از تقسیم‌کردن کل ‌دارایی‌های ‌خالص شرکت (دارایی‌ها منهای بدهی‌ها) به کل سهام موجود آن به‌دست ‌می‌آید.

ارزش دفتری هر سهم می‌تواند در تعیین این موضوع کمک‌کند که آیا سهام شرکت، کمتر یا بیشتر از حد قیمت‌گذاری شده‌است (این موضوع، به روش‌های حسابداری مورد استفاده شرکت و همچنین، عمر دارایی‌های آن نیز بستگی دارد).

اگر سهامی به قیمتی بسیار پایین‌تر از ارزش دفتری آن به ‌فروش ‌رود، می‌تواند نشانگر این باشد که این سهام، کمتر از ارزش واقعی خود، قیمت‌گذاری شده‌است.

نسبت جاری

نسبت جاری، یکی از نسبت‌های نقدینگی است که از تقسیم‌کردن دارایی‌های جاری به بدهی‌های جاری شرکت محاسبه‌می‌شود.

این نسبت، توانایی شرکت را برای پرداخت بدهی‌ها و تعهدات جاری آن نشان‌می‌دهد.

هرقدر این نسبت بالاتر باشد، قدرت نقدینگی آن نیز بالاتر خواهد‌بود.

اگر این نسبت ۳ باشد، بیانگر آن است که دارایی‌های جاری شرکت، برای پرداخت ۳ برابر بدهی‌های جاری آن، کفایت‌ می‌کند.

نسبت بدهی

نسبت بدهی شرکت، یکی از نسبت‌های اهرمی است که از تقسیم‌کردن کل بدهی‌ها به کل دارایی‌های شرکت محاسبه‌می‌شود.

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی چیست؟ | قبل از شروع بحث اشاره به صحبت یک تحلیلگر معروف خالی از لطف نیست: پری کوفمن (Perry Kaufman) یک تحلیلگر و یک تحلیل بنیادى چیست؟ معامله گر حرفه ای امریکایی است که در سال ۱۹۶۶ در سخنرانی برای صدها تن در مورد تحلیل بازار سرمایه مقابل او گرد آمده بودند اشاره کرد که “اگر یک دقیقه وقت داشته باشید، به شما […]

تحلیل بنیادی چیست؟ | قبل از شروع بحث اشاره به صحبت یک تحلیلگر معروف خالی از لطف نیست: پری کوفمن (Perry Kaufman) یک تحلیلگر و یک معامله گر حرفه ای امریکایی است که در سال ۱۹۶۶ در سخنرانی برای صدها تن در مورد تحلیل بازار سرمایه مقابل او گرد آمده بودند اشاره کرد که “اگر یک دقیقه وقت داشته باشید، به شما خواهم آموخت که چگونه در بازار سهام پول درآورید: سهم را پایین بخرید و بالا بفروشید! حالا اگر ۵ یا ۱۰ سال وقت دارید، به شما یاد خواهم داد که یک سهم، چه موقع بالا و چه تحلیل بنیادى چیست؟ موقع پایین است.” این سخن از کوفمن اهمیت آموزش تحلیل بنیادی را دوچندان می نماید.

★ تحلیل بنیادی چیست؟

به روش تحلیل بنیادی ، تحلیل ریشه‌ای، پایه‌ای و یا اساسی هم می‌گویند. همان‌طور که از اسم آن هم مشخص است، در این روش سرمایه‌گذار عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام شرکت را موردبررسی قرار داده و بر اساس آن، تصمیم‌گیری می‌کند که آیا سهام شرکت مذکور برای سرمایه‌گذاری مناسب است یا خیر؟ در مقالات قبلی، عوامل اثرگذار بر قیمت سهام را معرفی کردیم و گفتیم به‌طورکلی سه دسته عوامل بر قیمت سهام یک شرکت تأثیرگذارند: الف. عوامل محیطی، ب. عوامل مرتبط با صنعت، ج. عوامل درونی شرکت در تحلیل بنیادی ، سرمایه‌گذار پس از بررسی و تحلیل عوامل سه‌گانه اثرگذار بر قیمت سهام یک شرکت، ارزش واقعی یا اصطلاح ارزش ذاتی سهام آن شرکت را تعیین می‌کند. سپس با مقایسه ارزش ذاتی سهام آن شرکت با قیمت فعلی آن در بورس، در خصوص خرید، فروش یا نگهداری آن سهم تصمیم‌گیری می‌کند. طبیعتاً:

اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس بیشتر باشد، آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و بنابراین، برای خرید گزینه مناسبی است. به این حالت اصطلاحاً گفته می شود که سهم undervalue است.

✔ اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس کمتر باشد، بنابراین آن سهم اصطلاح گران بوده و نه‌تنها برای خرید مناسب نیست، بلکه اگر سرمایه‌گذار چنین سهمی را در اختیار داشته باشد، بهتر است آن را بفروشد. در این حالت اصطلاحاً گفته می شود که سهم overvalue است.

✔ اگر از دید سرمایه‌گذار ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بورس برابر است، بنابراین قیمت آن سهم اصطلاحاً منصفانه است و خرید یا فروش آن، سودی را نصیب سرمایه‌گذار نمی‌کند.

فرض کنید سهام شرکت الف در بورس در حال حاضر با قیمت ۲۵۰ تومان خریدوفروش می‌شود. سرمایه‌گذار با استفاده از روش تحلیل بنیادی ارزش واقعی سهام الف را محاسبه کرده و به این نتیجه می‌رسد که هر سهم این شرکت حداقل ۳۰۰ تومان ارزش دارد. در این حالت، سرمایه‌گذار نسبت به خرید سهام شرکت الف اقدام می‌کند، زیرا از دید وی، قیمت فعلی سهام این شرکت در بورس، در مقایسه با ارزش واقعی آن حداقل ۵۰ تومان ارزان‌تر است. حال اگر در همین مثال، سرمایه‌گذار پس از تحلیل قیمت سهام شرکت الف با روش بنیادی، به این نتیجه برسد که سهام این شرکت بیشتر از ۲۰۰ تومان ارزش ندارد، نه‌تنها از خرید سهام شرکت الف خودداری می‌کند، بلکه اگر این سهم را در سبد سرمایه‌گذاری خود داشته باشد، آن را خواهد فروخت.

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی چیست؟

اگر تحلیل‌های بنیادی بیانگر آن باشند که ارزش واقعی یا ذاتی هر سهم شرکت الف ۲۵۰ تومان است و تفاوتی بین ارزش واقعی و قیمت سهام شرکت در بورس وجود ندارد، در این حالت، خرید یا فروش این سهام هیچ‌گونه سودی نصیب سرمایه‌گذار نخواهد کرد. زیرا سهم به قیمت واقعی در بورس معامله می‌شود. اکنون این سؤال مطرح است که وقتی می‌شود ارزش واقعی یک سهم را با روش تحلیل بنیادی محاسبه کرد، پس چطور سهام برخی شرکت‌ها با قیمتی بیشتر یا کمتر از ارزش واقعی خود در بورس معامله‌شده و زمینه کسب سود و یا احیاناً زیان برای برخی سرمایه‌گذاران فراهم می‌شود؟

پاسخ این است که اولاً عوامل اثرگذار بر قیمت سهام شرکت‌ها، همواره دست‌خوش تغییر است. بنابراین ارزش واقعی سهام شرکت‌ها نیز به‌صورت مستمر در حال تغییر بوده و در این میان، سرمایه‌گذارانی موفق‌ترند که زودتر از دیگران، تبعات ناشی از تغییر عوامل مؤثر بر قیمت سهم را تحلیل و ارزش واقعی سهم را ارزیابی کنند. به‌عنوان‌مثال، فرض کنید شرکت الف بودجه سال آینده خود را منتشر و پیش‌بینی کرده است. سود سال آینده شرکت در مقایسه با سال جاری، ۵۰ درصد افزایش داشته باشد. در این شرایط، سرمایه‌گذارانی که زودتر از دیگران بتوانند اثرات ناشی از این پیش‌بینی را بر قیمت سهام شرکت الف تحلیل و اختلاف بین ارزش واقعی و قیمت فعلی سهم در بورس را محاسبه کنند، موفق‌تر خواهند بود.

ثانیاً، تحلیل بنیادی و محاسبه ارزش واقعی سهم بر اساس آن، تا حد زیادی وابسته به نوع تحلیل سرمایه‌گذاران است. فرض کنید شرکت الف اعلام کرده است میزان فروش این شرکت در سال جاری ۳۰ درصد افزایش خواهد یافت. در این حالت، ممکن است برخی از سرمایه‌گذاران تصور کنند که افزایش فروش شرکت منجر به افزایش سودآوری و درنتیجه رشد قیمت سهام شرکت می‌شود. درحالی‌که به اعتقاد گروهی دیگر از سرمایه‌گذاران، افزایش ۳۰ درصدی فروش شرکت، منجر به افزایش ۵۰ درصدی هزینه‌های شرکت شده و نه‌تنها باعث سودآوری شرکت نمی‌شود، بلکه میزان سود شرکت را کاهش خواهد داد. در این حالت، سرمایه‌گذاران گروه اول، اقدام به خرید سهام و سرمایه‌گذاران گروه دوم، اقدام به فروش سهام می‌کنند. اگر فکر می کنید که نیاز به آموزش های بیشتری در خصوص تحلیل بنیادی دارید پیشنهاد می کنیم حتماً سری مقالات آموزشی تحلیل بنیادی در بورس ایران را حتماً مطالعه نمایید.

سوالات بنیادی در تحلیل بنیادی

یک تحلیلگر بنیادی سوالاتی را مطرح می‌کند و به دنبال پاسخی دقیق برای آن‌ها می‌گردد. همان‌طور که گفتیم این سوال‌ها می‌تواند فردبه‌فرد متفاوت باشد.

موفقیت یک تحلیل بنیادی تنها به پاسخ‌های درست بستگی ندارد. بلکه موفقیت یک تحلیل، وابسته به طرح سوال‌هایی درست است.

  • آیا درآمد شرکت دارد رشد می‌کند؟
  • آیا شرکت واقعا دارد سود می‌کند؟
  • آیا می‌تواند بدهی‌های خود را بپردازد؟
  • آیا قدرت کافی برای رقابت با دیگران را دارد؟
  • آیا منابع شرکت برای تولید سود، به شکلی بهینه تخصیص پیدا کرده‌اند؟
  • در بدترین سناریو، چه اتفاقی برای سرمایه‌گذاران می‌افتد؟

اگر بتوانیم به این سوالات جواب بدهیم، متوجه می‌شویم که آیا یک مورد سرمایه‌گذاری واقعا مناسب است یا خیر. به فارسی ساده، ما به دنبال این جواب هستیم که در نهایت «سهم را بخریم یا نه؟».

ابزارهای تحلیل

تحلیل بنیادی چیزی نیست به جز تحلیل، بررسی و نتیجه‌گیری از عوامل بنیادی. اما عامل‌های بنیادی چه هستند؟ هرچیزی که به سلامت مالی شرکت ربط داشته باشد. مواردی مثل سود، زیان، بدهی، دارایی، ارزش برند و توان مدیریتی شرکت.

به طور کلی می‌توانیم عوامل بنیادی را به دو دسته تقسیم کنیم:

  • عوامل کمی: قابل اندازه‌گیری هستند و با عدد گزارش می‌شوند.
  • عوامل کیفی: به کیفیت و صفات مربوط هستند و نمی‌شود به آن‌ها عدد نسبت داد.

برای مثال وقتی در مورد سهم از بازار یک شرکت حرف می‌زنیم، می‌توانیم موضوع را با عدد و نمودار بیان کنیم. اما وقتی در مورد قدرت نوآوری یک شرکت صحبت می‌کنیم، اعداد از وصف واقعیت عاجز خواهند بود.

برای مثال خوش‌نامی یک شرکت چیزی نیست که بشود با عدد سنجیده شود. اما اگر تصویر عمومی از یک برند را در تحلیل خود منظور نکنیم، کارمان کامل نخواهد بود.

با این وجود توجه داشته باشید که عوامل کیفی، در نهایت باید به عدد تبدیل شوند. شرکتی خلاق و نوآور که قادر نیست محصولات خود را بفروشد و سود بسازد، مورد توجه ما نخواهد بود.

درست مثل کسی که هزاران مدرک دانشگاهی و فنی دارد، اما قادر نیست برای خودش یک شغل دست‌وپا کند.

مهم‌ترین ابزار شما برای تحلیل سامانه کدال است. اطلاعیه‌ها و اعدادی که در سایت‌های دیگر منتشر می‌شود، ممکن است دقیق نباشد.

مفهوم ارزش ذاتی

چرا می‌خواهید سهم‌ها را تحلیل کنید؟ چون باور دارید که قیمت سهم‌ها دقیق نیست، شاید یک سهم خیلی ارزان باشد و بعدها گران شود، یا خیلی گران باشد و بعدها قیمتش پایین بیاید. پس قبول دارید که:

فرض بنیادی اول: «قیمت سهم نشان‌دهنده ارزش آن نیست.»

شما به دنبال سهم‌هایی هستید که قیمتی کم‌تر از ارزش ذاتی خود داشته باشند. مثلا دوست دارید سهمی پیدا کنید که ۱۰۰۰ تومان می‌ارزد، اما قیمتش در بازار کم‌تر از ۱۰۰ تومان است!

چرا این آرزو را در سر می‌پرورانید؟ چون باور دارید که:

فرض بنیادی دوم: «در بلندمدت، قیمت به ارزش ذاتی نزدیک خواهد شد.»

یعنی سهمی که امروز ۶۰ تومان است و هزار تومان می‌ارزد، بالاخره به قیمت ۱۰۰۰ تومان خواهد رسید. چرا که بالاخره دیگران هم از ارزش ذاتی این سهم باخبر می‌شوند و در صف خرید می‌ایستند. این اتفاق چه زمانی می‌افتد؟ هیچ‌کس نمی‌داند. شاید چند ماه و شاید چند سال دیگر. باید منتظر ماند و دید.

علاوه‌بر طولانی شدن مدت انتظار، دو اتفاق بد دیگر هم ممکن است رخ بدهد:

  • شاید مفروضات شما نادرست است و سهم، آن‌قدرها که فکر می‌کنید ارزش ندارد.
  • شاید در طول زمان، ارزش ذاتی شرکت تغییر کند و شما از این تغییرات بی‌خبر باشید.

چگونه تحلیل بنیادی را آموزش ببینیم؟

حقیقت آن است که بر خلاف تحلیل تکنیکال منابع اکادمیک یادگیری تحلیل بنیادی بسیار کمتر هستند، مسیر یادگیری تحلیل بنیادی بیشتر از یک مسیر تجربی همراه با مطالعه و جستجوی مداوم می گذرد و از همین جا باید اعلام کنیم که هیچ وقت شما با خواندن یک کتاب تحلیلگر بنیادی نخواهید شد و عموما یادگیری در این حوزه انتهای مشخصی ندارد و همین است که آن را جذاب می‌کند. شاید هم بتوان این گونه تفسیر کرد که از انجائی که هم باید شما به صورت های مالی، حسابداری، سرمایه گذاری، ریسک، شناخت صنایع، مدلسازی مالی و…. اگاهی داشته باشید، نیاز به مطالعه در حوزه های مختلف خواهید داشت، ما هم در اینجا ماهیگیری را به شما یاد می‌دهیم، دقیق می‌گوییم تحلیل بنیادی چیست و از کجا اغاز وبه کجا ختم می‌شود و این گونه شما بهتر خواهید توانست در جستجوی منابع مورد نیاز خود بروید.

چگونه از تحلیل بنیادی در سرمایه گذاری های خود استفاده کنیم؟

تحلیل بنیادی در رویکرد سرمایه گذاری ارزشی مورد استفاده قرار می‌گیرد، یعنی زمانی که سرمایه گذار افق سرمایه گذاری بلندمدت دارد، بیشتر از این ابزار تحلیلی استفاده می‌کند. درواقع شما در تحلیل بنیادی به دنبال پاسخ به یک سوال اساسی هستید: فرآیند جریان پول در شرکت به چه صورت است؟ درواقع همانطور که خون در بدن یک انسان زنده جریان دارد، جریان نقد نیز در فرایندهای عملیاتی یک شرکت در جریان است و یک تحلیلگر بنیادی باید بتواند با نظم هرچه بیشتر این فرایند را در نرم افزار مدلسازی کند و در گام بعدی آن را تحلیل کند، خرید سهام یک شرکت در بازار سرمایه با سهامدار خصوصی یک شرکت شدن خارج از بازار سرمایه در ذات تفاوت ندارد، لذا این که بدانید سهام شرکتی را می‌خرید که شناخت و اگاهی کافی به فرایندهای عملیاتی و جریانات نقدی و توانایی سودسازی آن دارید بسیار اهمیت دارد. این همان موضوعی است که وقتی رفتارهای گله ای در بازارهای مالی رخ می‌دهد در سرمایه گذاران کمرنگ تر و کمرنگ تر می‌شود. لذا تحلیل بنیادی قرار است به شما کمک کند که نسبت به شرکتی که می‌خرید شناخت پیدا کنید و ارزش آن را بدانید. تمام این توضیحات را دادیم تا مجددا به کلمه ای بازگردیم که در ابتدای این پاراگراف به آن اشاره مختصری داشتیم، ارزش!

اما ارزش چیست؟

ارزش مفهوم بسیار مهمی در معقوله سرمایه گذاری است که عموما با قیمت اشتباه گرفته می‌شود، اما به طور جدی با آن تفاوت دارد، قیمت آن چیزی است که پرداخت می‌کنید و ارزش آن چیزی است که به دست می‌آوردید. از همین توضیح ساده می‌توان مفهوم اصل مهم سرمایه گذاری را برداشت کرد:

شما همیشه به دنبال آن هستید که در ازای ارزش بالاتر قیمت کمتر بپردازید، لذا اگر بدانید کالا یا دارایی ایی قیمت بالاتری از ارزش آن دارد، آن را گران تلقی کرده و نمی‌خرید و بالعکس اگر بدانید کالا یا دارایی ایی قیمت کمتری از ارزش آن دارد، اقدام به خرید می‌کنید، برای فروش نیز مترصد فرصت هایی هستید که قیمت بالاتری از ارزش بپردازید، یعنی عموما فروشنده تمایل دارد گران بفروشد و ارزان بخرد. این توضیحات روح حاکم بر سرمایه گذاری است، در هرجا که سرمایه گذاری کنید، این روح جاری است. قیمت ها هیچ وقت روی خط مستقیم ارزش ذاتی حرکت نمی‌کنند بلکه مداما بالاتر یا پایین تر از ارزش ذاتی در نوسان هستند. این که انواع ارزش چیست و چگونه می‌توان ارزش یک شرکت یا دارایی را به دست اورد نیز موضوع جامعی است که در این مجال نمی‌گنجد، اما پله اول ارزشیابی، تحلیل بنیادی است. این توضیحات را ارائه دادیم تا دقیق نشان دهیم انتهای مسیر تحلیل بنیادی به کجا ختم می‌شود و از چه اهمیت بالایی برخوردار است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.